طرح هاي هادي روستاها بازنگري مي شود

۲۵ بازديد
.
۴۳۰۰ طرح هادي روستايي بازنگري شد/ جزئيات وام ۲۰۰ ميليون توماني
رئيس بنياد مسكن انقلاب اسلامي از بازنگري طرح هادي چهار هزار و ۳۰۰ روستا در كشور خبر داد.

به گزارش خبرنگار مهر، اكبر نيكزاد پيش از ظهر سه شنبه در گفتگو با خبرنگاران با اشاره به بازنگري طرح‌هاي هادي روستايي گفت: تاكنون طرح هادي چهار هزار و ۳۰۰ روستا بازنگري شده است و سال قبل متوسط اعتبار تخصيصي از محل اعتبارات دهياري‌ها، قير رايگان و غيره براي طرح هادي روستايي در هر روستا ۵۰۰ ميليون تومان بوده است.

وي گفت: امسال سه هزار و ۸۰۰ ميليارد تومان اعتبار براي تأمين قير از محل محروميت زدايي در نظر گرفته شد و هشت درصد اعتبارات استاني نيز براي طرح‌هاي هادي صرف مي‌شود.

وي يادآور شد: وزارت كشور نيز از محل تجميع عوارض و ارزش افزوده براي دهياري در نظر گرفته و پيش بيني مي‌شود ميزان اعتبارات طرح‌هاي هادي براي هر روستا امسال به ۶۰۰ ميليون تومان افزايش يابد.

نيكزاد تصريح كرد: محروميت زدايي و توسعه روستا براي رئيس جمهور اهميت بالايي دارد و به رغم آنكه در ۲۲ منطقه با سيل و زلزله روبرو بوديم تمام مصوبات شامل تسهيلات وام و بلاعوض در اين مناطق پرداخت شده است.

رئيس بنياد مسكن انقلاب اسلامي يادآور شد: به رغم آنكه دولت در برخي جاها با محدوديت‌هايي روبرو است اما در پرداخت وام مسكن روستايي با سود ۵ درصد همكاري لازم صورت گرفته است.

وي ادامه داد: در زمينه نهضت ملي مسكن سالانه يك ميليون واحد ساخته مي‌شود و اكنون ۳۰۰ هزار واحد مسكن شهري و روستايي در دست ساخت است.

رئيس بنياد مسكن كشور درباره وام مسكن ۲۰۰ ميليون توماني نيز گفت: اين تسهيلات با سود پنج درصد و ضامن زنجيره‌اي سه نفر به متقاضيان پرداخت مي‌شود.

وي با اشاره به روند روبه رشد مقاوم سازي مسكن در كشور گفت: سال ۸۴ حدود هفت درصد مسكن كشور مقاوم سازي شده بودند كه اين ميزان در سال قبل به ۵۰ درصد رسيد و بايد تا سال ۱۴۱۰ اين ميزان تكميل شود و جشن پايان مقاوم سازي را برگزار كنيم.

پايان زمان صدور سند تك‌برگي زمين‌هاي روستايي

۲۳ بازديد
پايان زمان صدور سند تك‌برگي زمين‌هاي روستايي
۱ آبان ۱۴۰۱ - ۱۶:۴۲

رئيس سازمان ثبت اسناد و املاك گفت: طرح كاداستر و صدور سندتك‌برگي زمين‌ها واملاك روستايي كشور تا يك‌سال آينده تكميل خواهد شد.

مهر: حسن بابايي ظهر يكشنبه در نشست با نماينده ولي‌فقيه در چهارمحال و بختياري و امام جمعه شهركرد بيان كرد: تاكنون براي ۹۸ درصد زمين‌هاي ملي كشور سند تك‌برگي صادر شده است.

وي افزود: صدور سند زمين‌هاي ملي، مستثناات، كشاورزي و روستايي در دستوركار مسئولان سازمان ثبت اسناد و املاك كشور قرار دارد.

بابايي به اهميت صدور اسناد مالكيت زمين‌هاي كشاورزي و اجراي طرح كاداستر اين زمين‌ها اشاره و تصريح كرد: هم‌اينك ۹۸ درصد عرصه‌هاي ملي در چهارمحال و بختياري تثبيت مالكيت و براي ۹۲ درصد زمين‌هاي ملي سند تك‌برگي صادر شده است.

وي يادآور شد: براي صدور سند در مناطق روستايي هيچ هزينه‌اي از روستاييان دريافت نمي‌شود و تا يك‌سال آينده تمامي زمين‌هاي روستاهاي چهارمحال و بختياري سنددار خواهد شد.

رئيس نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها : بر اساس يك نظرسنجي اعلام كرد:

۴۷ بازديد

نتايج نظرسنجي؛ ۵۵ درصد اعتراضات را تاييد كرده‌اند؛ ۱۰ درصد اغتشاش‌ها را | ۸۳ درصد در اين اعتراضات شركت نكرده‌اند | فقط ۳.۵ درصد موافق آزادي در حجابند

آيت الله جوادي آملي: بي عرضگي برخي مديران جلوي پيشرفت كشور را گرفته

۱۹ بازديد

آيت الله جوادي آملي: بي عرضگي برخي مديران جلوي پيشرفت كشور را گرفته

پايگاه خبري تحليلي نامه نيوز (namehnews.com) :

​ميثم لطيفي معاون رئيس جمهور و رئيس سازمان امور اداري و استخدامي كشور امروز پنج شنبه دوازدهم آبان با حضور در بيت آيت الله جوادي آملي با ايشان ديدار و گفتگو كرد.

آيت الله جوادي آملي در اين ديدار ابراز داشت: كارمندي كه رشوه بگيرد وقتي به مقام بالاتري برسد اختلاس مي كند! معنايي ندارد ادارات دولتي براي راه انداختن كار مردم پول بگيرند، اين كار وظيفه آنهاست.

او اظهار داشت: خيلي بديهي است كه در كشور نبايد اختلاس و حقوق هاي نجومي باشد، فهم اين مسئله نياز به سواد خاصي ندارد. در كشور بودجه هاي فراواني هست، اما اختلاس هم فراوان است! اختلاس ها توسط كساني انجام مي شوند كه پيچ و خم هاي قانوني را بلدند و مي دانند بايد با چه كساني همكاري كنند تا به مقصودشان برسند! بايد قوانين اصلاح و جلوي اين افراد گرفته شود!

او افزود: برخي از كشورهاي اروپايي به اندازه يك استان ما هم نيستند اما با گل فروشي اقتصاد خود را اداره مي كنند، اما كشور ما با داشتن اين همه امكانات از قبيل نفت و معادن، بي عرضگي برخي مديران جلوي پيشرفت آن را گرفته است.

اين مرجع تقليد شيعيان گفت: برخي از كساني كه اين روزها در خيابان شيشه مي شكنند، شايد به خاطر مشكلات اقتصادي قبلاً شيشه خانه خود را شكسته باشند، اين وظيفه مسئولين هست كه براي حل مشكلات اقتصادي كشور و جوانان چاره انديشي كنند!

او گفت: ما قبلا هم گفتيم كه پول يارانه بايد خرج كارخانه ها و توليد شود تا اقتصاد كشور رونق بگيرد. قرار نيست فقط شكم مردم سير شود، بلكه بايد زندگي عزتمندانه اي هم داشته باشند!

 

سخنان ايت الله علوي بروجردي نوه ايت الله العظمي بروجردي فقيد در مورد وقايع اخير كشور

۳۶ بازديد
آيت الله علوي بروجردي: در حوادث اخير بسياري از حرمت‌ها شكسته شد/ امكاني ايجاد كنيم كه مردم بتوانند اظهارنظر كنند / درسي كه مي‌توان از سلطان قابوس گرفت

متن سخنان استاد برجسته فقه و اصول حوزه علميه قم در درس خارج فقه خود مورخ ۲۷ مهرماه سال جاري به شرح زيراست:

«اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

اوصاف متقين در نهج‌البلاغه

در كلام نوراني وجود مقدس اميرالمؤمنين صلوات‌الله و سلامه‌عليه در خطبۀ متقين، مؤمن چنين وصف شده است: «خَاشِعاً قَلْبُهُ قَانِعَهً نَفْسُهُ مَنْزُوراً أَكلُهُ سَهْلاً أَمْرُهُ». مؤمن اين خصوصيات را دارد: قلبش خشوع دارد، نفسش قانع است و زياده‌طلب نيست. «منزوراً أكلُه»؛ يعني برداشت او كم است، اما پرداختش زياد. آنچه از نِعَم دنيا استفاده مي‌كند، كم و بي‌مقدار است. «منزور» را «كم و بي‌مقدار» معنا مي‌كنند. در اينجا منظور مبارك حضرت اين است كه مؤمن اين‌طور نيست كه براي خورد و خوراكش آسمان و ريسمان را به هم بزند و حلال‌وحرام كند. نه، مؤمن آنچه برسد، استفاده مي‌كند؛ يعني همّش اكل او نيست. در اينجا «اكل» هم ممكن است معناي عام داشته باشد، يعني بهره‌برداري. مؤمن از امكانات اين دنيا حداقلِ بهره‌برداري در عين حال كه بيشترين بازدهي را دارد. به‌عكسِ كساني كه بالاترين بهره‌وري را دارند، اما يا هيچ بازدهي‌اي ندارند يا خيلي كم دارند. مؤمن خصوصيتش اين است كه مثل بقيه مي‌خورد، مي‌آشامد و از نعم اين دنيا بهره‌برداري مي‌كند، اما اين نعم برايش موضوعيت ندارد و به آن‌ها دلبسته نيست. هَمّش اكلش نيست. همّ او استفاده‌اي نيست كه در ظاهر مي‌خواهد ببرد. قانع است. قناعت و زهد در معنا، به هم نزديك‌اند. در واقع مؤمن آنچه در اختيارش هست، استفاده مي‌كند و بعد كار خودش را انجام مي‌دهد.

 

تو مگو ما را بِدان شه بار نيست، با كريمان كارها دشوار نيست!

«سهلاً أَمْرُهُ حَرِيزاً دِينُهُ». «سَهلاً أَمْرُهُ» يعني كار با مؤمن سهل است. در شعر فارسي خودمان مي‌گوييم: «با كريمان كارها دشوار نيست». كار با مؤمن سخت نيست؛ يعني وقتي با مؤمن سروكار داريم، خيالمان راحت است. مؤمن سختگيري ندارد، فشار نمي‌آورد، اذيت نمي‌كند، نمي‌رنجاند. فرض كنيد بنده اشتباهي كردم و به او صدمه‌اي زدم. اگر بروم سراغ او، آسان مي‌گيرد و مي‌گويد خدا مي‌بخشد، من هم بخشيده‌ام. مؤمن از شخص كينه به دل نمي‌گيرد تا بعد زندگي او را به باد بدهد!

فرض كنيد در كار من مشكلي پيدا شده. اگر سراغ مؤمن بروم و به او بگويم، يا مي‌تواند براي من كاري بكند يا نمي‌تواند؛ اما پذيرش او ساده و آسان است: «سَهلاً أَمْرُهُ». همين شعري كه خواندم، «با كريمان كارها دشوار نيست»، در بين عرب ضرب‌المثل است كه روزي شخصي با كسي مشكلي داشت. پرسيد او چطور آدمي است؟ گفتند شخص كريمي است. مرد عرب گفت پس ديگر مشكلي ندارم، چون كريم است. مؤمن چنين حالتي دارد. كارها را سخت نگيريم. يك وقت كارهاي شخصي خودمان است، و يك وقت نه، كار با مردم است. كار با مردم را سخت نگيريم، آن‌ها را اذيت نكنيم. با مردم راحت مي‌شود كار كرد.

 

پاي تحريك دشمنان خارجي يا عملكرد ناقص مسئولان؟!

در خصوص همين قضاياي اخير كه پيش آمده و اعتراضاتي شكل گرفته ـ‌البته برخي از آقايان مي‌گويند اغتشاش است، برخي هم مي‌گويند كه نه، اعتراض است‌ـ يك واقعيت را هيچ وقت نبايد فراموش كنيم و آن اينكه دخالت نيروهاي خارجي در امور مسلمان‌ها و شيعيان و به‌خصوص در امور كشور ايران، مسئله‌اي انكارناپذير است. اگر نيروهاي خارجي خودشان هم آغازكننده نباشند و اصل ماجرا توطئۀ خودشان نباشد، بلكه ماجرا ريشۀ داخلي هم داشته باشد، آن‌ها سعي مي‌كنند سوء‌استفاده كنند. در اين موضوع شكي نيست. آمريكا منافع خودش را مي‌خواهد و براي منافع خودش حاضر است پدر و مادرش را هم فدا كند چه برسد به ايران. اسرائيل هم همين طور. چنين مسائلي هست، اما يك مطلب ديگر هم در اين ميان هست و آن اينكه جوان‌هايي كه بيرون مي‌آيند و سروصدا مي‌كنند و مي‌گوييم تحريك‌شدۀ آن‌ها هستند، عملكرد ما چه چگونه بوده كه در اين جوان‌ها ايمان و اعتقاد قوي و محكم و با صلابت درست نكرده‌ايم كه بازيچۀ آن‌ها بشوند؟! اشكال به ما برنمي‌گردد؟! اين‌هايي كه اغتشاش مي‌كنند، خارجي نيستند. از خود ما هستند! بچه‌هاي خود ما هستند! چرا ما نتوانستيم در بين اين‌ها تأثيرگذار باشيم تا بازيچۀ خارجي‌ها نشوند؟! آن خارجي كه در كشور ديگري نشسته، دائم مشغول است و اين دفعۀ اول او نيست، بلكه دائم مشغول است؛ اما مثل مگسي است كه روي زخم مي‌نشيند. او زماني ورود مي‌كند كه زخمي ايجاد شده باشد. چرا زخم ايجاد مي‌كنيم؟! ما نبايد زخم ايجاد كنيم. نفوذ خارجي‌ها در كيست؟ در اين بچه‌هاست. چرا ما در قبال اين بچه‌ها به وظايفمان عمل نكرديم؟! مگر مدارس اين كشور دست ما نبوده است؟!

 

بدحجابي را در تلويزيون ترويج نكنيم!

خدا آقاي شيخ عباسعلي اسلامي را رحمت كند. ايشان از وعاظ معروف تهران بود و در مسجد پدر ما در تهران منبر مي‌رفت. سال ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ بود. اوايلِ حوادث پانزده خرداد ۱۳۴۲، ايشان بالاي منبر خطاب به شاه مي‌گفت: «اين راديو تهران را يك ساعت دست ما بدهيد، ببينيد چه‌كار مي‌كنيم!» خدا عنايت كرد و بعد از ۱۴۰۰ سال، نظامي اسلامي شكل گرفت. نه يك راديو تهران، بلكه همۀ راديوها و تلويزيون‌ها، همه به دست ما افتاد. چه‌كار كرديم؟! فرصت داريد گاهي اوقات برنامه‌هاي صداوسيما را ببينيد؟ آيا همان چيزي كه ما در بيرون در خصوص حجاب مؤاخذه مي‌كنيم، در سيماي خودمان نشان داده نمي‌شود؟! با افرادي مصاحبه مي‌كنند ـ‌نه فقط دربارۀ انتخابات، در هر مراسمي‌ـ كه روسري‌شان در وسط سرشان است! چون آن زن دارد تعريف و تمجيد مي‌كند! اين كارها ترويج بي‌حجابي است. بگذاريد بي‌حجابي را تلويزيون‌هاي بيروني ترويج كنند، نه شما! شما چرا ترويج مي‌كنيد؟!

 

به دشمنان فرصت بهره‌برداري ندهيم!

ما منكر اين نيستيم كه خارجي‌ها در مسائل ما دخالت دارند. در اين موضوع شكي نيست. خارجي‌ها اگر خودشان هم فتنه ايجاد نكرده باشند، از هر فتنه ‌اي در داخل كشور ما حمايت و از آن بهره‌برداري مي‌كنند. اما ما نبايد اجازه بدهيم كه بهره‌برداري كنند. اين بچه‌ها در مدارس ما هستند. چرا به صداوسيماي خودمان توجه نكنند؟ چرا ساخته ‌وپرداختۀ صداوسيماي عربستان يا آمريكا و انگليس را ببينند و بشنوند؟! چرا؟! آيا ما نبايد به اين مسائل دقت كنيم؟! اگر ما اجازه مي‌داديم همۀ اين افكار و همۀ اين بحث‌ها از طريق صداوسيماي خودمان مطرح شود، شايد وضعيت اين‌گونه نمي‌شد؟

 

وزارت كشور براي انتقاد و اعتراض فضايي فراهم كند

من جداً از همه مسئولان كشور و به‌ويژه مقام معظم رهبري حفظه الله تقاضايي دارم و آن اينكه براي اين جوانان، اين دانشگاهيان كه حرف دارند ـ‌حالا حرف درست يا غلط‌ـ جايي را در نظر بگيريد كه بتوانند حرفشان را بزنند. چرا به اغتشاش كشيده شود؟! كسي به سراغ اين جوانان و دانشجويان برود و حرف آن‌ها را بشود. اين جزء قانون اساسي كشور ماست كه وزارت كشور اجازه بدهد مردم و احزاب در جايي با حفاظت خود وزارت كشور جمع بشوند و حرف خود را بزنند تا تجمعات به اغتشاش كشيده نشود. در اين حوادثي كه گذشت، بسياري از حرمت‌ها شكسته شد. يك اعتراض سادۀ كارگري به بدگفتنِ به دين و ايمان و همه‌چيز مي‌كشد! نگذاريد اين بي‌حرمتي‌ها اتفاق بيفتند!

 

اعتراض و انتقاد حق مردم است!

اعتراض و انتقاد حق مردم است. من بارها گفته‌ام كه «النصيحه للائمه المسلمين». در منابع ما جزو حقوق حاكم اين است كه بايد مردم او را نصيحت كنند. يعني اگر شما مردم حاكم را نصيحت نكنيد، حق حاكم را ادا نكرده‌ايد. نصيحت چيست؟ انتقاد. چه انتقاد به‌حق باشد، چه انتقاد ناحق. ما بايد امكاني ايجاد كنيم كه مردم بتوانند اظهارنظر كنند. چرا در كشور ما اظهارنظر و اظهار مشكلات هميشه بايد به اغتشاش كشيده شود؟!

 

قرباني از هر طرفي كه باشد، براي ما خسارت است

در اين درگيري‌ها از هر قشري كه از بين مي‌رود، ما غصه مي‌خوريم؛ تفاوتي ندارد كه از مردم باشد يا از بسيج يا از نيروي انتظامي. همۀ آن‌ها فرزندان ما هستند. چرا بايد يك اعتراض به درگيري منتهي بشود كه اين‌طور قرباني بدهد؟ قرباني از هر طرفي كه باشد، براي ما خسارت است. اين فرد قرباني سرپرست يك خانواده است، زن دارد، بچه دارد، برادر دارد، مادر دارد، پدر دارد. اين‌ها فرزندان ما هستند كه يكي اين‌طرف ماجرا واقع شده و ديگري آن‌طرف. ما بايد آنچه را كه دست خودمان است، قدري مديريت كنيم.

در كلام وجود مقدس اميرالمؤمنين عليه‌السلام مي‌خوانيم كه مؤمن «سهلاً أَمرُه». بايد با مردم راه بياييم. بايد براي مردم دقيق تشريح بكنيم و بگوييم ما الان در تحريميم، كه اين تحريم را هم به ما تحميل كرده‌اند. بايد به مردم بگوييم كه ما مشكل داريم و نمي‌توانيم همۀ خواسته‌ها را عملي كنيم، اما مي‌توانيم اين خواسته‌ها را طبقه‌بندي كنيم؛ برخي را مي‌توانيم عملي كنيم و برخي را اگر شرايط بهتر شد. اين مردم همان مردمي هستند كه چهل سال با ما بوده‌اند. اين‌ها مردمي هستند كه خودشان و فرزندان آن‌ها در اين جبهه‌ها با دست خالي در مقابل عراق جنگيدند.

 

حضور مبلّغان در شهرها و قصبات كم‌رنگ شده است

جنگ عراق را كه يادمان هست! از آن روز اول، قبل از اينكه شما مسئولان كشور از آن‌ها بخواهيد، اين‌ها مردانه آمدند و جنگيدند. من سال‌ها پيش از انقلاب، براي تبليغ در ايلام منبر مي‌رفتم؛ همين تبليغي كه الان ديگر بساط آن جمع شده و در اين دو سال اخير كرونا هم اضافه شد تا بساط تبليغ جمع شود. قبلاً همۀ روحانيون در حوزه‌ها براي تبليغ مي‌رفتند و با مردم سروكار داشتند. الان ديگر اين ارتباط خيلي كم‌رنگ شده. پيش‌تر، بزرگان حوزه براي تبليغ مي‌رفتند و با جوان‌ها سروكار داشتند. الان به من مي‌گويند بزرگان و اساتيد حوزه ديگر تبليغ نمي‌روند. چرا وسيلۀ تبليغ آن‌ها را در حوزه فراهم نمي‌كنند؟ طوري تشويق كنيد كه همه براي تبليغ بروند. بايد در مساجد شهرستان‌ها و قصبات هميشه يك روحاني بالاي منبر باشد و اين جوان‌ها جمع بشوند. همين جوان‌ها هستند كه در دوران جنگ ما را كمك كردند.

 

جان‌فشاني مردم را در جنگ با عراق فراموش نكنيم!

من هيچ وقت يادم نمي‌رود. همان اوايل انقلاب كه هنوز جنگ رسماً شروع نشده بود ـ‌چون جنگ قبل از اينكه به‌طور رسمي شروع بشود، شروع شده بود و مقداري از خاك ما از دست رفته بودـ من ايلام بودم. عراق مهران را گرفته بود و تا صالح‌ آباد جلو آمده بود، چون هيچ كس در آنجا نبود. لشكر عراق وقتي به پاي كوه رسيده بود، ترسيده بود كه داخل منطقۀ كوهستاني بشود. نه اينكه ما آنجا مقاومتي داشتيم، بلكه آن‌ها ترسيده بودند جلو بيايند. تا جايي كه زمين صاف بود و دشت بود، جلو آمده بودند. من آن زمان براي تبليغ ايلام بودم و وضع ايلام هم به هم خورده بود، چون نزديك عراق بود و هنوز هم رسماً اعلام جنگ نشده بود. اعلام رسمي شروع جنگ با بمباران فرودگاه مهرآباد بود. به ما خبر دادند از خرم‌آباد شما، و استان لرستان، يك عده به اينجا آمده‌اند و مي‌خواهند شما را ببينند. ما ديديم بيشتر از دويست نفر از خرم‌آباد آمده‌اند و مي‌خواهند بروند از ايران دفاع كنند. هيچ كس هم از آن‌ها نخواسته بود چنين كاري كنند، چون هنوز شروع جنگ اعلام نشده بود. اين‌ها خودشان شنيده بودند كه عراق تعرض كرده و جلو آمده است، به خرج خودشان براي دفاع آمده بودند. اسلحه‌اي هم جز تفنگ‌هاي برنوي قديمي نداشتند. اين افراد سراغ ما آمدند، ما هم مسجد جامع آنجا را در اختيارشان قرار داديم و غذايي برايشان مهيا كرديم. شب را در مسجد خوابيدند و صبح براي جنگ رفتند. آن زمان نه فراخواني بود، نه كسي از آن‌ها خواسته بود. خودشان آمده بودند. اين‌ها مردم ما هستند. قدر اين مردم را بدانيم. پاي اين مردم را بايد بوسيد. بعدها كه من به قم برگشتم، شنيدم از آن دويست‌وخورده‌اي، فقط هفتاد نفر از جنگ برگشته‌اند و بقيه شهيد شده‌اند. مردم ما چنين‌اند. آن زمان آمريكا و شوروي به عراق اسلحه مي‌داد، اما مردم ما اسلحه نداشتند. ما به جبهه‌ها رفته‌ايم و ديده‌ايم كه اين جوان‌ها با دست خالي جلو مي‌رفتند، روي مين مي‌رفتند و كشتار عظيم مي‌دادند، اما نگذاشتند يك سانتيمتر مربع از اين خاك اسلامي دست دشمن بيفتد. درست است يا درست نيست؟! واقعيت دارد يا ندارد؟! اين‌ها همان مردم هستند. مگر اين جوان‌ها همان جوان‌ها نيستند؟!

 

حاصل كار شما در مدارس چيست؟!

مدارس در اختيار ماست. وسائل تبليغي در اختيار ماست. چون به ما دشنام مي‌دهند، حساسيت داريم و برنامه‌ها را گاهي اوقات دنبال مي‌كنيم! با اين بودجه‌هايي كه اول سال به امور ديني و تبليغي و مؤسسه‌هاي مختلف و… اختصاص مي‌دهند چه مي‌كنيد؟ چون وقتي اين بودجه‌ها در مجلس اعلام مي‌شود، فحش و ناسزايش مال ماست. ما سهمي از اين بودجه‌ها نداريم، ولي فحش آن را مي‌خوريم! اين‌همه بودجه براي تبليغات مؤسسات مختلف داريد، با آن چه مي‌كنيد؟! پس اين حاصل كار شما كجاست؟! پس براي اين جوان‌هاي مدارس، اين دختران مدارس چه كاري انجام داده‌ايد؟ اين مدارس تحت نظر آموزش‌وپرورش فرانسه بوده‌اند يا انگليس؟! اين‌ها زيرنظر آموزش‌وپرورش شما هستند. چه كاري براي اين‌ها انجام داده‌ايد؟ در اين آموزش‌وپرورش چه اتفاقي مي‌افتد؟

 

قدري به كار مردم برسيم!

اگر مردم اعتراضي دارند، بايد زمينه‌اي فراهم كنيم كه به مسائل ديني و اعتقاداتشان گره بخورد. جوان مخلص ايراني، آن‌كه در جنگ مي‌جنگيده، كسي نيست كه عمامۀ من را بيندازد. او كسي نيست كه پرچم امام حسين را آتش بزند و قرآن بسوزاند. اگر چنين اتفاقاتي مي‌افتد، منشأش جاي ديگر است و در آن هيچ شكي نيست.

اگر كسي وسط اين جمعيت يك نفر را مي‌كشد ـ ‌چه نيروي انتظامي باشد، چه بسيج باشد، چه از خود مردم‌ـ يا كسي به سمت مسجد يا به سمت مدرسۀ علميه آتش پرتاب مي‌كند، مشكل ما اين است كه چرا آن مردمي كه آنجا جمع شده‌اند او را دوره نمي‌كنند تا به او اعتراض كنند؟ مگر اين‌ها همان مردم ما نيستند؟ پس ما قدري هم بپذيريم كه خودمان هم مشكل داريم. قدري به كار مردم برسيم. ما مردم را رها كرده‌ايم.

 

كاش كار فرهنگي را از غربي‌ها ياد بگيريم!

ما ده سال قبل از انقلاب در همين حوزه بوديم. يادم هست يكي از دغدغه‌هايي كه آن زمان داشتيم، فعاليت مؤسسه‌اي در ايران به نام فرانكلين بود. اين مؤسسۀ انتشاراتي ظاهر بسيار پاكيزه‌اي هم داشت، اما در واقع زيرمجموعۀ وزارت خارجۀ آمريكا بود. يعني سرمايه گذاشته بودند و در ايران در سطح بالا مشغول كار فرهنگي بودند. يعني كتاب سفارش مي‌داد كه ترجمه كنند. بيشتر هم ترجمه بود و تأليف، كم داشت. انواع رمان‌ها و كتاب‌هايي كه نويسندگان انگليسي و آمريكايي مي‌نوشتند، اين مؤسسه براي جوان‌هاي ايران ترجمه مي‌كرد. در ظاهر، كار اين مؤسسه فرهنگي بود. اينكه مؤسسه‌اي آثار مطرح و روزِ دنيا را ترجمه كند و در اختيار ملتي قرار بدهد، كار فرهنگي است؛ اما پشت اين كار ايدئولوژي بود. يعني مي‌خواستند آن ارزش‌هاي آمريكايي خودشان را با اين كتاب‌ها در اذهان جوانان ما رسوخ بدهند و آن باورهايي را كه در اذهان جوان‌هاي ما هست، از بين ببرند. بسياري از كتاب‌هاي آن‌ها را خود ما هم مي‌خريديم و مي‌خوانيدم و كتاب‌هاي خوبي هم بود؛ اما در لابه‌لاي آن‌ها آنچه خودشان مي‌خواستند، اعمال مي‌كردند. حتي يك نفر آمريكايي هم در كل اين مجموعۀ ايران نبود. حتي اسم آمريكا هم نبود. آن زمان با اين مظاهر فرهنگي غربي مبارزه مي‌كرديم و مي‌گفتيم كه فرانكلين پشتش چنين است. دانشجو طرف‌دار آن بود، استاد طرف‌دار آن بود. مردم ايران از پشت‌پرده خبر نداشتند. آن‌ها هم بلد بودند و خوب كار و تبليغ مي‌كردند، بدون اينكه اسم آمريكا يا پول آمريكا در ميان باشد.

كاش ما از آن‌ها ياد بگيريم! كاش ما براي شيعه اين‌طور كار كنيم، بدون اينكه اسممان در ميان باشد. كاش بدون اينكه ظاهري نشان بدهيم، در اين مجامع اسلامي كار مي‌كرديم. ما تا قدم پيش مي‌گذارم، هنوز كار را شروع نكرده و به جايي نرسيده، لو مي‌رويم! چون مي‌خواهيم اسم و عنوان بگذاريم.

 

يهودي‌ها چگونه قدرت پيدا كرده‌اند؟

بعضي از عملكردها را از ديگران بايد ياد بگيريم. كمااينكه از خود همين يهودي‌ها و صهيونيست‌ها كه دستشان همه‌جا هست، برخي كارها را بايد بياموزيم. كل جمعيت يهودي در دنيا به ۲۵ميليون نفر نمي‌رسد. به اين نكته دقت كنيد كه تمام حكومت‌ها، از حكومت آمريكا گرفته تا اروپا را لابي‌هاي صهيونيست محاصره كرده‌اند. شما ببينيد در كل اين آمريكا و اروپا اگر يك كلمه عليه اين‌ها گفته شود، چه جنجالي به‌پا مي‌شود! در همين كشورهايي كه آزادي بيان هست، حرف‌زدن دربارۀ جنگ جهاني دوم و كشتار يهودي‌ها ممنوع است. استاد دانشگاه فرانسه دربارۀ هلوكاست حرف زد، او را گرفتند و زنداني كردند؛ اگر تصوير نبي اكرم صلوات‌الله و سلامه‌عليه را آتش بزنند يا قرآن بسوزانند و قرآن پاره كنند، مسئله‌اي نيست! اما اگر به يهودي‌ها حرفي زده بشود، جنجال به راه مي‌افتد! چرا؟! چون قدرت دارند. چطور اين ۲۵ميليون نفر اين‌طور قدرت پيدا كرده‌اند؟ براي اينكه خوب فكر كرده‌اند، زمام اقتصاد دنيا را در دست گرفته‌اند و آدم‌هاي ساعي بوده‌اند. شركت‌هاي بزرگ را، چه شركت‌هاي تجاري و چه شركت‌هاي رسانه‌اي كه ده‌ها و صدها تلويزيون و راديو دارند، همۀ اين‌ها را يهودي‌ها اداره مي‌كنند. اين كارهايشان هم آشكار نيست. اگر بسياري از اين تلويزيون‌ها را نگاه كنيد، حتي يك كلمه عنوان يهودي ندارد، اما مال آن‌هاست و سرمايه‌گذار آن‌ها هستند. يهودي‌ها اهدافي دارند و الان در دنيا به اين اهدافشان هم رسيده‌اند. تمام كشورهاي اسلامي دوروبر ما فخر مي‌كنند كه با يهودي‌ها رابطه ‌دارند. همان كشورهايي كه قبلاً مي‌گفتند مي‌خواهيم با يهودي‌ها بجنگيم، دارند با آن‌ها كار مي‌كنند. اين ممالك اسلامي مي‌بينند اگر اقتصاد آن‌ها بخواهد رونق بگيرد، بايد با يهودي‌ها رابطه داشته باشند. لذا يهودي‌ها زمام امر اقتصادي را به دست مي‌گيرند.

چرا ما بلد نيستيم چنين كارهايي بكنيم؟ جمعيت شيعه در دنيا چقدر است؟ ۵۰۰ميليون؟ ۴۵۰ميليون؟ چند كشور داريم كه اكثريت آن‌ها شيعه هستند؟ در بين جامعۀ شيعه، امكانات مالي چقدر است؟ اين امكانات چطور مصرف مي‌شود؟ اين امكانات هم در همان بساط يهودي‌ها مصرف مي‌شود! ما خودمان بلد نبوديم كار بكنيم.

 

با ايراني‌هاي مهاجر ارتباط داشته باشيم!

اين‌طور كه مي‌گويند، ايراني‌هاي مهاجر هشت ميليون نفر هستند. اين مهاجرت هم درد است، چون نخبه‌هاي ما مهاجرت مي‌كنند. سال گذشته خبر عجيبي خواندم كه اميدوارم اين آمار دروغ باشد. سه هزار پزشك متخصص مهاجرت كرده‌اند و از ايران رفته‌اند. رقم بسيار قابل توجهي از پرستاران از ايران رفته‌اند. چرا نمي‌توانيم آن‌ها را نگه داريم؟ هشت ميليون ايراني در تمام ممالك دنيا داريم كه نوعاً متخصص هستند و اكثراً هم وضع مالي آن‌ها خوب است. بسياري از آن‌ها سرمايه‌هاي كلان دارند. زماني مي‌گفتند اگر آن‌ها اين سرمايه‌ها را داخل ايران سرمايه‌گذاري كنند، ايران به هيچ سرمايه‌گذاري ديگري احتياج ندارد. الان ما با كساني كه مهاجرت كرده‌اند، چه ارتباطي داريم؟ الان بايد اين مهاجرت را كه تهديد است، به يك فرصت تبديل بكنيم براي حضور بين‌المللي و براي شيعۀ بين‌المللي. اين مهاجرت فرصت است. اصلاً با مهاجران ارتباط داريم؟! اصلاً كاري براي آن‌ها مي‌كنيم؟! عذر مي‌خواهم كه اين مسائل را مي‌گويم. ممكن است آقايان از من برنجند؛ اما وقتي اين‌ مهاجران مي‌خواهند به ايران بيايند و بروند، گذرنامۀ آن‌ها را مي‌گيريم و اذيتشان مي‌كنيم تا اين سفر سالي يك بار به ايران را هم ديگر نيايند!

ما دنبال ارتباط با اين‌ها هستيم! اين‌ها فرزندان ما هستند كه به كشورهاي ديگر رفته‌اند. با هر عقيده‌اي كه پيدا كرده‌اند، از اين فرزندان كه نمي‌شود دست برداشت. ما بايد اتصال آن‌ها به خودمان را حفظ كنيم؛ «در دل دوست به هر حيله رهي بايد كرد».

 

انسان‌ها تشنۀ محبت‌اند

يك آقاي بزرگواري هست كه خدا به ايشان توفيق بدهد و او را ياري كند. ايشان در يكي از شهرهاي آمريكا يك مدرسۀ شيعه ساخته است. من مي‌دانم مدرسه ساختن خيلي هنر است، چون خودم هم دست‌اندركار بعضي از مؤسساتي هستم كه مدرسه دارند. ايشان همراه با عده‌اي از شاگردانشان پيش ما آمدند و مي‌گفتند: «ما در آمريكا مدرسۀ شيعه ساخته‌ايم؛ اما بيشتر، آقايان افغانستاني مي‌آيند.» اين آقايان افغانستاني هم در كشورهاي ديگر يك فرصت فوق‌العاده‌اي هستند و شيعيان خيلي خوبي دارند. افغاني‌ها در بسياري از مجالس سيدالشهدا كه در ماه محرم عرب‌ها يا خوجه‌ها و… برپا مي‌كنند، شركت دارند؛

آن آقايي كه در آمريكا مدرسه ساخته است، مي‌گفت آقايان افاغنه به اين مدرسه مي‌آيند، از مليت‌هاي ديگر هم مي‌آيند، اما ايراني‌ها خيلي كم مي‌آيند و به اين مدارس توجه نمي‌كنند. درحالي‌كه آن‌ها هم بچه دارند. در آن شهر هم ايراني زياد است. به او گفتم، اگر كاري به تو بگويم، انجام مي‌دهي؟ گفت بله. گفتم: «شما امسال شب چهارشنبه‌سوري ايراني‌ها را دعوت كن، آتش درست كن، جشن بگير و يك چلوكباب ايراني هم به آن‌ها بده.» خيلي تعجب كرد و گفت: «چهارشنبه‌سوري مناسبت اسلامي نيست.» گفتم: «مسئلۀ ما اين است. اين چهارشنبه‌سوري در بين ايراني‌ها جاافتاده است. به اين بهانه آن‌ها را بايد به اينجا بياوريم و راه اينجا را به آن‌ها ياد بدهيم. دفعۀ بعد، عيد نورزو كه شد، هفت‌سين بچين و بگو تحويل سال را اينجا برگزار مي‌كنيم. اگر توانستي، يك دعايي هم بخوان. نتوانستي هم نخوان. بگذار آنجا شادي كنند. بعد بگو اصلاً ما هيچ كاري به كار شما نداريم، فقط بياييد و زبان فارسي ياد بگيريد. با آن‌ها ارتباط ايجاد كن. آن‌ها را به اين مدرسه بياور. وقتي آوردي، آن وقت شب عاشورا هم كه مي‌شود، به عنوان نذري، شام درِ خانۀ آن‌ها ببر و بگو امشب شب عاشوراي امام حسين است. ما در اين مركز نذري داريم. يك مدت اين كار را بكن، همۀ آن‌ها مي‌آيند.»

«الانسان عبيد الاحسان». اين‌ها تشنۀ محبت هستند. اين ايراني‌ها در نسل خودشان به چهارپنج واسطه يك روحاني و عمامه‌به‌سر دارند. يا كسي را دارند كه در بساط مذهبي دخيل بوده و هيئتي بوده است. ايراني‌ها به دين ربط دارند، ام اين ربط گم شده. اين گم‌شده را ما احيا كنيم.

 

با مردم با رحمت رفتار كنيد!

عزيزان، روزگاري است كه مسئوليت ما خيلي سنگين است، چه در داخل چه در خارج. در خصوص اين حوادث پيش‌آمده، اميدوارم و دعا مي‌كنم كه مسئولان آن را مديريت كنند. ما هم اغتشاش را محكوم مي‌كنيم، اما اعتراض و انتقاد را نه. «النصيحه لائمه المسلمين» را نه‌تنها محكوم نمي‌كنيم، بلكه مي‌گوييم لازم است و از شما عزيزان هم مي‌خواهيم زمينۀ آن را براي مردم فراهم كنيد. اين مردم اينجا حرف دارند و با اين كاري كه شما مي‌كنيد موافق نيستند. اين حرف را بايد جايي بيان كنند. روزنامه‌ها را آزاد بگذاريد تا مطالب را بنويسند. مطبوعات آزاد باشد. افكار مختلف به تلويزيون بيايند و حرف بزنند. حرف‌ها يك‌جانبه نباشد. آن بحثي كه بخواهد در دانشگاه به اغتشاش بكشد، در تلويزيون و در قالب يك مناظره، تمام مسئله حل مي‌شود. چرا تدبير نمي‌كنيم؟ آقا اميرالمؤمنين مي‌فرمايند: «سهلاً امره». امر مؤمن سهل است. عده‌اي الان دستگير شده‌اند و در زندان هستند. حوادث زندان را شنيده‌ايد. با اين‌ها با رحمت برخورد كنيد. مي‌گوييد اين فرد از سران اغتشاش است. بسيار خب، اين سران اغتشاش را جلب بكنيد و بنشينيد با او حرف بزنيد كه چرا اين‌طور شد. با او رفيق بشويد و از طريق اين سران، خود اغتشاشگرها را جذب بكنيد. مگر نمي‌شود؟!

 

درسي كه مي‌توان از سلطان قابوس گرفت

از سلطان قابوس، پادشاه عمان، ماجرايي نقل كرده‌اند. عمان يك منطقه‌اي به نام ظفار دارد كه هم‌مرز با يمن است. در آن زمان در يمن، كمونيست‌ها حكومت را به دست گرفته بودند و از مرزها تعدي مي‌كردند و به ظفار مي‌آمدند و مي‌جنگيدند. سطان قابوس خودش نمي‌توانست از كشورش دفاع كند، لذا از شاه ايران كمك خواسته بود. از ارتش ايران به عمان رفتند تا به او كمك كنند. سران خارجي كمونيست‌ها هم در داخل عمان يك عده از جوان‌ها و دانشجويان مخالف را جذب كرده بودند. درنهايت، عماني‌ها بر اين‌ها غلبه كردند و عده‌اي را گرفتند و محاكمه كردند. عده‌اي محكوم به اعدام شدند و عده‌اي هم حبس شدند. با آن‌هايي كه محكوم به اعدام بودند، سلطان قابوس جلسه‌اي گذاشت تا با آن‌ها حرف بزند. سلطان قابوس به آن‌ها گفت: «شما به هر حال اين كارها را كرده‌ايد و كار به اينجا كشيده. الان اسير من و در زندان من هستيد. سه تا راه پيش پاي شما مي‌گذارم: يا اينكه از عمان برويد و ما هم كاري به كار شما نداريم. به شما كمك هم مي‌كنيم و پولي هم به شما مي‌دهيم تا ما را رها كنيد. يا اينكه بمانيد و مجازات خود را در زندان يا هر مجازات ديگري كه هست بگذرانيد. پيشنهاد سوم هم اين است كه شما اشكال به ما داريد. اشكالات ما را بگوييد و خودتان جلو بياييد و با ما اين اشكالات را حل كنيد. مگر اشكال نمي‌كنيد اقتصاد اين‌طور است و سياست خارجي شما اين‌طور؟» اين محكومان تحصيل‌كرده و دانشگاه‌رفته بودند. از اين راه سوم استقبال كردند و جلو آمدند. يكي از آن‌ها وزير خارجۀ عمان شد، يكي از آن‌ها وزير اقتصاد شد و همه، وزراي عمان شدند. همان عماني كه در زمان سلطان سعيد، پدر همين سلطان قابوس، يك بيابان بود و امكانات اوليه را هم نداشتند، به دست همين اغتشاشگرها و رؤسايشان ساخته شد!

 

خدا با گناهكار كريمانه رفتار مي‌كند

«با كريمان كارها دشوار نيست». با مردم كريمانه برخود كنيد، حتي با گناهكارها. خدا با گناهكار كريمانه برخورد مي‌كند. «التائب ان ذنب به كمن لاذنب له». ائمۀ طاهرين عليهم‌السلام با گناهكارها كريمانه برخورد كردند. قصۀ حربن‌يزيد رياحي را مگر نداريم؟ ما هم كريمانه برخورد كنيم. اين‌ها را فرصت قرار بدهيم و بهره‌برداري كنيم. با كساني كه اشكال به ما دارند، ارتباط بگيريم و مذاكره كنيم.

به هر حال ما هر آنچه مي‌گوييم از روي دلسوزي و قصدمان راهنمايي است. گاهي مسئولان نزد من مي‌آيند. من حرف‌هاي خودم را مي‌زنم، نامه مي‌نويسم و آني را كه وظيفۀ خودم مي‌دانم اجرا مي‌كنم. ما به اين كشور علاقه‌منديم. اگر به اسم تندرو و… دشنام بدهند، اين دشنام‌ها براي من ارزش و قيمت ندارد. ما به اين كشور و به اين نظام علاقه‌منديم. ما بارها گفته‌ايم كه خدا بعد از ۱۴۰۰ سال منت بر ما گذاشته تا حكومتي از خودمان داشته باشيم. ما به رهبر علاقه‌منديم؛ اما درست كار كنيد! درست عمل كنيد! در كارها مشورت كنيد! نگذاريد مسائل ساده تبديل به جنجال بشود. دربارۀ همان خانم كه آن قضايا برايش پيش آمد، بنده ملاقاتي با اساتيد دانشگاه داشتم. من يك كلمه حرف زد؟: كه ما از اين ماجرايي كه براي اين خانم پيش آمده ناراحتيم. اين خانم دختر ماست، مثل همۀ دختران ايران. مگر آقا رسول‌الله نفرموده‌اند: «انا و علي ابوا هذه الامه»؟ اين‌ها دختران ما هستند و فرزندان ما هستند. اين قصه هرچه بوده، من كار ندارم. گزارش رسمي اين است. همان وقت اگر يك عذرخواهي صورت مي‌گرفت، اصلاً كار به اينجا نمي‌كشيد. نگذاريم هر حادثه‌اي در اين كشور جنجال بشود.

 

درد ما بي‌توجهي به نهج‌البلاغه است

مردم مشكل دارند؛ مسائل زندگي‌شان لنگ است؛ وضع درآمدي ناجور است؛ ارزش پول پايين است؛ حقوق را هرچه اضافه مي‌كنيد، باز هم جوابگو نيست، چون ارزش پول از آن‌طرف با تورم پايين مي‌آيد. اين مردم مشكل دارند. وقتي مشكل دارند، گاهي اوقات منتظر بهانه‌اي براي جنجال هستند. اين بهانه را به دست آن‌ها ندهيم تا جنجال نشود. جا براي اعتراض بگذاريد. اين كارگرها اعتراض دارند. وقتي شش ماه، نه ماه حقوق يك كارگر را ندهيد، اين اعتراض نكند، چه كند؟ داد نزند، چه كند؟ زن دارد، بچه دارد. ما خودمان را جاي آن‌ها بگذاريم. ما از اعتراض استقبال كنيم. اما اگر مي‌خواهيم اعتراض و اغتشاش قاطي نشود، زمينۀ سلامت اعتراض را در بين اقشار مختلف فراهم كنيم از جمله در داخل حوزۀ خودمان. كتاب‌هاي درسي را آقايان تغيير دادند. وقتي مي‌خواهيد دست در كفايه ببريد، جايگزين كنيد، دست در رسائل ببريد، از اين كساني هم كه رسائل مي‌گويند، مكاسب مي‌گويند، چهل سال، پنجاه سال كارشان اين است و كفايه گفته‌اند، از اين‌ها هم سؤال كنيد! از اين‌ها هم يك مشورت بگيريد! اين‌ها اهل اين حوزه هستند. اگر اعتراض درستي دارند، انتقادي دارند، توجه كنيد! گوش بدهيد! اينجا بزرگ‌ترين حوزۀ دنياي اسلام است، اينجا مركزيت شيعه است. مگر مي‌شود همين طور سليقه‌اي و فردي بگوييم اين كتاب نباشد، آن كتاب باشد؟! تمام شد رفت! كار بايد پخته باشد، با مشورت باشد. اگر كسي اعتراض دارد، زمينه براي اعتراض فراهم بكنيم، گوش به حرف بدهيم. اگر ما بر اساس آنچه مولايمان آقا اميرالمؤمنين براي ما در اين نهج‌البلاغه گفته عمل كنيم، مشكل پيدا نمي‌كنيم. اما درد ما اين است كه آقاي جرج جرداق، آقاي عبدالفتاح عبدالمقصود، شيخ محمد عبده مي‌گويند دويست‌بار يا صدبار اين نهج البلاغه را مرور كرده‌اند؛ اما منِ عمامه‌به‌سر چند دفعه نهج‌البلاغه را مرور كرده‌ام؟!

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

 

بيشتر بخوانيد :

تحليل عماد افروغ استاد دانشگاه جامعه شناس سياستمدار و نماينده مردم تهران رييس كمسيون فرهنكي در دوره هفتم از وقايع اخير كشور

۲۰ بازديد

افروغ : «نه» معترضان را بايد شنيد / انسداد خبري به ضرر طرفداران نظام سياسي هم هست /  رسانه ملي بايد جوابگوي انتقال منبع خبرها از داخل به حارج باشد

شرق نوشت : افروغ گفت : اين نسل، نسل رهاشده يا نسل طردشده است. حتي جايي گفتم اين «شورش طردشدگان» است. ما واقعا نمي‌نشينيم فكر كنيم كه چرا اين‌قدر تبعيض در كشور داريم؟ چرا اين‌قدر امتياز است؟ چرا اين‌قدر رانت است؟ چرا عده‌اي هنوز كه هنوز است از امتيازات و حتي رانت‌هاي حضور در انقلاب اسلامي و... بهره‌برداري مي‌كنند؟ اين ماجرا تا چه زماني قرار است ادامه داشته باشد؟ جوان‌ چه زماني بايد احساس كند كه يك ميدان آزاد رقابتي وجود دارد كه او هم مي‌تواند رقابت (رقابت علمي، رقابت فرهنگي، رقابت آموزشي و رقابت اقتصادي) كند؟ احساس مي‌كند موانع زياد هستند. احساس مي‌كند تبعيضات ناروايي كه ديگر دوران آن گذشته و ما بايد وارد دوران جديدي بشويم كماكان ادامه دارد.

اعتراضات خياباني سال ۱۴۰۱ در ايران وارد هفته سوم خود شده است. دامنه اعتراضات گروه‌هاي مختلفي را درگير كرده است. بعد از يك هفته پر از التهاب، اعتراض و بازداشتي براي دانشگاه‌ها حالا اعتراضات به مدارس كشيده شده است. سردار حسين اشتري، فرمانده كل انتظامي در آخرين روزهاي هفته‌اي كه گذشت، در يك برنامه تلوزيوني از خانواده‌ها خواست تا مانع از تعطيلي كلاس‌ها و حضور دانش‌آموزان در تجمعات شوند. وضعيت دسترسي به اينترنت و شبكه‌هاي اجتماعي مانند دو هفته گذشته نامناسب و پرمشقت است و چنان‌كه مسئولان گفته‌اند شرايط دسترسي‌ها تنها در صورت پايان اعتراضات و آرام‌شدن وضعيت بهبود مي‌يابد؛ اما سؤال اينجاست كه پايان اعتراضات كجاست؟ چه كسي بايد يا چه اقدامي براي خاتمه اعتراضات اقدام كند؟ اساسا پاياني مي‌توان براي آن متصور بود و آيا بازيگران حاضر در اين ميدان براي پايان آن تلاش مي‌كنند يا خير؟ بررسي اعتراضات اخير و همچنين شرايط پيش‌رو براي اين اعتراضات و سرانجام آن، موضوعي بود كه درباره آن با دكتر عماد افروغ گفت‌وگو كرديم.

آقاي افروغ! با اين ادعا كه در سال ۱۴۰۱ با متفاوت‌ترين اعتراض در چند دهه اخير مواجه هستيم، موافق هستيد يا خير؟

هنوز زود است كه بتوانيم قضاوت روشني داشته باشيم؛ چراكه لازمه قضاوت درست، اطلاعات كافي از اين رويداد است كه درحال‌حاضر در اختيار نيست. من نمي‌دانم اين اطلاعات روزي در اختيار ما قرار خواهد گرفت يا خير؛ چراكه واقعيت اين است كه دسترسي به داده‌ها و اطلاعات لازمي كه مي‌تواند پايه تحليل محققان باشد، در ايران چندان امكان‌پذير نيست.

وقتي وقايع مشابه را در كشورهاي ديگر مورد مداقه و مطالعه قرار مي‌دهيم، مي‌بينيم محققان چقدر راحت به ريزترين و جزئي‌ترين اطلاعات دسترسي داشتند. با اين‌همه اميدوارم كه اين اتفاق بيفتد و بتوان درباره اين رويدادها هم تحقيقاتي انجام داد. بدانيم كه وضعيت جنسيت، سن، شرايط طبقاتي، محل مسكوني‌ و نوع بينش آنها چگونه است تا بتوان كمي جدي‌تر دراين‌باره حرف زد. من كه فعلا چنين اطلاعي ندارم. فقط اجمالا اين‌گونه به‌ نظر مي‌رسد كه نسل جوان و غالبا دهه ۸۰ به بعد هستند.

اما اينكه ما بياييم بگوييم كاملا متفاوت از اتفاقات سال‌هاي گذشته است، غلط است. اين اشتباه فاحشي است كه خيلي‌ها مرتكب مي‌شوند. يك تفاوت‌هايي دارند و يك اشتراكاتي. من اشتراكات را مي‌توانم برگردانم به اينكه نارضايتي متراكمي در اين سال‌ها شكل گرفته؛ نارضايتي از گراني، بي‌كاري، تورم، تحريم، فقدان اميد به آينده، فقدان مشاركت سياسي، مشاركت فرهنگي و مشاركت اقتصادي و... . اينها مسائل ساختاري هستند. قطع‌ نظر از هر اتفاق عيني كه رخ بدهد، ما يك‌سري مشكلات ساختاري داريم. اين هم يك نظريه غالب در تحليل بسياري از اين رويدادهاست كه ضعف‌ها و مشكلات ساختاري، ريشه بسياري از آنهاست؛ يعني اگر اين مشكلات ساختاري در يك نظام سياسي نباشد، اين اتفاقات رخ نمي‌دهد. بنابراين مشكلات ساختاري، حداقل مبناي اشتراك اين‌گونه اتفاقات است، حالا چه سال ۹۶، چه سال ۹۸ و چه ۱۴۰۱ باشد. با اين حال من منكر تفاوت‌هاي اين اعتراضات با ساير اعتراضات نيز نيستم.

يكي از مهم‌ترين تفاوت‌هايي كه در اعتراضات امسال به چشم من آمد، اين است كه معترضان عمدتا كساني هستند كه سابقه‌اي در قدرت رسمي كشور ندارند. آنها به دليل شرايط سني‌شان غالبا سابقه حضور در انقلاب ندارند يا به نحوي از انحا در آن رويداد و رويدادهاي وابسته به آن مؤثر نبوده‌اند. همچنين سابقه حضور در قدرت رسمي را هم ندارند. درواقع با آن فعل و انفعالات انقلاب اسلامي و قدرت سياسي در جمهوري اسلامي بيگانه هستند. اين يكي از تفاوت‌هايي است كه در اين رويداد مشهود است.

ببينيد وقتي با نسلي مواجه هستيد كه در انقلاب مؤثر بوده و حالا اپوزيسيون شده، فرصت براي بازكردن باب گفت‌وگو و نقد فراهم است؛ يعني ما عطف به گذشته آنها در انقلاب مي‌توانيم سؤالاتي مطرح كنيم و گفت‌وگو را با آنها شكل دهيم. ما الان با جماعتي روبه‌رو هستيم كه نمي‌توانيم اين سؤال را از آنها بپرسيم و آنها را به تأمل و واكنش واداريم.يا حتي از كارهاي فعلي و حتي گذشته‌شان شرمنده‌شان بكنيم. حالا ممكن است آنها تحت تأثير محرك‌هاي بيروني هم باشند. اين يك واقعيت است كه از بيرون هم تحريك‌هايي براي برهم‌زدن اوضاع مي‌شود؛ چراكه ما يك كشور مستقل سياسي هستيم و استقلال نيز هزينه دارد. بنابراين وقتي مي‌دانيم مستقل‌بودن هزينه دارد، بايد متوجه باشيم كه در چه شرايطي قرار داريم و بحراني بر بحران‌هايمان اضافه نكنيم. كشوري كه تاوان استقلال خودش را مي‌دهد، به حد كافي نيز مشكل دارد. چرا مدام مشكل بر مشكلات خودش اضافه كند؟ اتفاقا اين مي‌تواند برايش يك فرصت باشد براي انسجام داخلي و فرصتي باشد براي اينكه بتواند مسائل داخلي خودش را حل كند، نه اينكه مدام مشكل روي مشكل بيفزايد و بعد هم توجيه كند.

بنابراين چيزي كه من مي‌توانم درباره تفاوت اين اعتراضات بگويم، چند نكته است؛ يكي تفاوت سني معترضان است. ديگري فقدان حضور اين گروه‌ها و مشاركت‌شان در انقلاب اسلامي و قدرت رسمي است. نكته ديگري كه مي‌توانم به آن اضافه كنم، فقدان ليدر، انسجام و ايدئولوژي در ميان معترضان جديد است.

 

افروغ : «نه» معترضان را بايد شنيد / انسداد خبري به ضرر طرفداران نظام سياسي هم هست /  رسانه ملي بايد جوابگوي انتقال منبع خبرها از داخل به حارج باشد

 

يعني يك جماعت رهاشده‌اي هستند كه درواقع حالا تحت‌ تأثير هر عواملي، چه داخلي و چه خارجي، اعتراض و نارضايتي خودشان را بروز مي‌دهند. اين نارضايتي‌ها، نارضايتي‌هاي كاذبي نيست، بلكه نارضايتي‌هاي ساختاري است. متأسفم كه سال‌هاست به اين مشكلات توجه و تنبه داده مي‌شود، اما گوشي بدهكار نيست. درواقع اصلا توجهي نمي‌كنند؛ يعني انگار بر اين پندار هستند كه يا عاري از هرگونه اشكال هستند يا اگر به اين اعتراضات و به اين حرف‌ها توجه كنند، نوعي عقب‌نشيني به حساب مي‌آيد. كدام عقب‌نشيني؟ سيستمي كه توجه به تغيير نداشته باشد، توجه به قدرت اجتماعي و قدرت مدني و خواسته‌هاي آنها نداشته باشد، بنده چشم‌بسته به شما مي‌گويم محكوم به شكست است. كشوري كه منعطف نباشد، كشوري كه نسبت به زمان و مكان مسدود باشد و نبض تپنده زمان در آن زده نشود، اين كشور عاقبت خوشي ندارد. خب اين گوش كجا بايد بدهكار باشد؟ اين گوش بايد در قدرت رسمي بدهكار باشد.

تا كسي نقد مي‌كند، بلافاصله مي‌گويند خوبي‌ها را نمي‌بينيد. ما اصلا قصدمان اين نيست كه بخواهيم خوبي‌ها را ناديده بگيريم. همه حرف‌ها كه نبايد تصنعي زده شود. الان ما در مقام نقد هستيم و اشكالات را مي‌گوييم. اگر پرسشي باشد، خوبي‌ها را هم مي‌گوييم.

برخي از دوستان علوم انساني طوري تحليل مي‌كنند كه اصلا انگار هيچ اتفاقي رخ نداده است! انگار هيچ‌كس به خيابان نريخته است. پنداري كه پليس هيچ قصور و تقصيري نداشته است. اتفاق مشابه همين داستان در كشورهاي به‌اصطلاح پيشرفته رخ داده است؛ مثل آمريكا، انگلستان، فرانسه و حتي سوئد. در كشورهاي ديگر هم مثل يونان و تركيه و... . بياييد ببينيد ملت چه واكنشي نشان دادند؟ مثلا اگر اتفاق مشابهي در آمريكا يا در انگلستان رخ داده، خب بلافاصله مي‌توانستند آنها هم تحليل كنند كه اصلا تحت‌ تحريكات بيروني بوده‌اند. من كه گفتم، تحريكات بيروني را هم ناديده نمي‌گيرم؛ ولي داستان يك داستان ساختاري جامعه‌شناختي است. كسي كه منطق جامعه‌شناختي داشته باشد، متوجه مي‌شود كه اگر درگذشت ناگهاني و غيرمترقبه‌اي رخ بدهد، آن‌هم زماني كه در اختيار پليس بوده، به نحوي از انحا يك بازتاب عمومي ايجاد مي‌شود. مثلا در يونان يك جوان ۱۵‌ساله به دست پليس (با يك تير و حالا به هر طريقي) كشته مي‌شود، متعاقب آن ۲۰۰ بانك و ۱۵۰ ماشين پليس و... به آتش كشيده مي‌شود. همين اتفاق در شهرهاي مختلف آمريكا و در انگلستان هم رخ داده است. خب اينها را بروند بخوانند. حداقل كتاب «خشم شهري، شورش طردشدگان» را كه جديدا چاپ و ترجمه شده است، بخوانند. مي‌خواهم عرض كنم كه نبايد بلافاصله فقط پاي بيگانگان را وسط بكشيم. به نظر من درست نيست. من منكر دخالت بيگانگان نيستم. مگر مي‌شود منكر بود و مگر مي‌شود تحريكات خارجي را ناديده گرفت. من مي‌گويم اين تحريكات خارجي يك طرف ماجراست؛ اما ما نمي‌توانيم تمام مسائل و ضعف‌هاي خودمان را به سمت تحريكات خارجي فرافكني بكنيم. اتفاقا چون ما دشمن بيروني و خارجي داريم، نوع و شيوه مديريت‌مان بايد مردمي‌تر از اين مي‌بود. بايد به بي‌كاري توجه مي‌كرديم، بايد به اميددادن به جوانان و نوجوانان‌مان بيشتر توجه كنيم (نه به شكل نظري، بلكه عملي). ما ضعف‌هايي داريم، ضعف‌هاي بزرگي هم داريم و يك اتفاق بزرگي هم مدام رخ مي‌دهد و مدام تكرار مي‌شود. اين اشتراكش است و تفاوت‌هايش را هم من خدمتتان عرض كردم.

يكي از تفاوت‌هايي كه به نظر مي‌رسد در اين اعتراضات نسبت به سال‌هاي قبل ديده مي‌شود، مسئله در چارچوب نظام بودن يا خارج‌بودن از آن است. معترض سال ۸۸ به دنبال رئيس‌جمهوركردن كانديداي مدنظر خود در چارچوب جمهوري اسلامي بود؛ اما معترضان فعلي عليه پوشش و حجابي اعتراض مي‌كنند كه يكي از مؤلفه‌هاي هويتي جمهوري اسلامي است.

 

گفتم قبلي‌ها سابقه انقلاب داشتند. سابقه قدرت رسمي داشتند. من ناظر به همين نكته شما بود كه اين را گفتم. ما مي‌توانستيم به وسيله همين سابقه‌شان و به‌ وسيله حضورشان سؤالاتي از اينها بپرسيم. اينها اين سابقه را هم ندارند. اينجا نمي‌خواهم بگويم چه كسي تقصيركار است و چه كسي تقصيركار نيست. شكل كلي قضيه را ترسيم مي‌كنم. ببينيد با آنهايي كه حتي در ۸۸ با سابقه سياسي و انقلابي اعتراضي مطرح كردند، چه برخوردي شد؟

آنها كه ديگر بيگانه نبودند. ارتباط و اتصال محكمه‌پسندي هم به‌صورت جمعي و در سطح بزرگان واقعي اين اتفاق به بيگانگان نداشتند. همان‌موقع هم خيلي‌ها كه ادعاي جامعه‌شناسي سياسي داشتند و آن زمان فراوان هم شده بودند، گفتند يك انقلاب مخملي است.‌ اما مخملي‌بودن يك شرايطي دارد؛ يعني هم شرايط زمينه‌اي دارد، هم ساختاري و هم عامليت. شرايط زمينه‌اي‌اش اين است كه كشور بايد سابقه شبه‌توتاليتاريسم داشته باشد. خب شما اين را بپذيريد تا ما هم بپذيريم كه انقلاب مخملي بوده است. واضح است كه وقتي شما اين را نمي‌پذيريد، ما هم نمي‌پذيريم كه انقلاب مخملي بوده است. عامل دوم هم اين است كه به لحاظ ساختاري، عاملان اصلي اين حركت در سال ۸۸ يك رابطه مالي و فكري با مثلا آمريكا داشته باشند. چند سال از ۸۸ گذشته؟ آيا تاكنون چنين چيزي اثبات شده است؟ بالاخره شما يك كيفرخواست تنظيم كرديد و انگ‌ها و تهمت‌هايي زديد و بعد فقط انگشت گذاشتيد روي طرف مقابل. بنده كسي را از خطا مبرا نمي‌كنم، اما مي‌گويم بايد هر دو طرف ماجرا را ديد.

حالا و در وضعيت كنوني هم ما با اين حادثه روبه‌رو هستيم. اين يكي از تفاوت‌هاي بارز اتفاقات اخير با گذشته است كه نمي‌توانيم عطف به گذشته اين معترضان سؤال بپرسيم؛ يعني درواقع اينها عطف به كدام بند قانون اساسي، عطف به كدام نهاد مدني، عطف به كدام حزب، عطف به كدام سابقه و به كدام سنديكا، قابل‌تحليل، بررسي يا گفت‌وگو هستند؟ به همين دليل ما الان مي‌گوييم با يك آنارشيسم روبه‌رو هستيم؛ آنارشيسم رهاشده‌اي كه فاقد ايدئولوژي است، فاقد مديريت است و آنارشيسم به‌ هر ‌حال چيز خوبي نيست، مگر اينكه در نهايت اينها به يك انسجام تئوريك برسند، يك ايدئولوژي مشخص پيدا كنند و يك ليدر تعريف‌شده‌اي داشته باشند كه بيايند بيانيه بدهند، خواسته‌هاي خودشان را مطرح كنند و تقاضاي مذاكره كنند. ما الان اين حالت را نداريم و با يك آشفتگي روبه‌رو هستيم.

يك نكته عرض كنم؛ بعضا ديده مي‌شود كساني به معترضان خط مي‌دهند يا آنها را تحريك مي‌كنند. متأسفانه بعضا ديده مي‌شود كساني به اينها خط مي‌دهند كه در حد خط‌دهندگي نيستند. اين‌هم يكي از ضعف‌هاي سيستم ماست. يك زماني مثلا رهبران جنبش‌هاي اعتراضي ما يا اعتراضات مدني ما در چه قدوقواره‌اي (به لحاظ تحصيل، به لحاظ سابقه‌ سياسي و به لحاظ سابقه مبارزاتي) بودند و الان چه كساني هستند! اين براي ما خوب نيست. اگر اينها را دعوت بكنند، بياورند در يك مناظره‌، ۱۰ دقيقه نمي‌توانند حرف سياسي/جنبشي بزنند؛ چون در آن حد نيستند و آموزش نديده‌اند. خب اينها مي‌شوند هدايت‌كننده! و عرض كردم به‌طور غيرمستقيم و غيررسمي. اينها براي نظام هم خوب نيست. مي‌گويند يك نظام را از طريق منتقدان و مخالفانش هم ارزيابي كنيد. خب يعني منتقدان و حالا معترضان در چه حدي هستند... حالا آنهايي كه به‌اصطلاح مي‌توانيم به نحوي از انحا به‌عنوان يك هدايتگر از آنها ياد كنيم، حد تئوريك قابل‌قبولي ندارند. اين براي نظام چيز خوبي نيست.

اما نكته‌اي هم مشخصا درباره بخش آخر پرسش شما علاوه بر نكاتي كه تاكنون گفتم بگويم؛ اينكه اولا خواسته معترضان اصلا رفع حجاب نيست. ممكن است با نحوه برخورد متوليان به‌ويژه گشت ارشاد مخالفت جدي داشته باشند اما خواسته آنها رفع حجاب نيست. اين غالبا بهره‌برداري بخشي از گروه‌ها به‌ويژه فمينيست‌هاست. ثانيا نبايد هويت انقلاب اسلامي را صرفا و مؤكدا با حجاب گره زد. حجاب بخش نمادين لايه‌هاي زيرين است كه اهميتي به‌مراتب مبنايي‌تر دارد. لايه‌هاي ناظر بر جهان‌بيني، باورها، آزادي، عدالت و اخلاق و رشد و بالندگي انسان كه البته حجاب ظاهري و عفت باطني بخش لاينفكي از دلالت‌هاي اين لايه‌هاي زيرين به‌ويژه در جوامع اسلامي است.

 

به مسئله بدون ليدر و بدون ايدئولوژيك‌بودن معترضان اشاره كرديد. من دوباره مي‌گويم چون با آنها خيلي صحبت كردم، مي‌گويم. آنها به ماجراي سريلانكا اشاره مي‌كنند. من از صحبت‌هاي شما اين را متوجه شدم كه اينها خيلي ساختاري ندارند؛ ولي فكر مي‌كنيد كه اين توده بي‌شكل ولي با اين نشانه‌ها، احتمال شكل‌گرفتن و تبديل‌شدن به يك جريان را داشته باشد يا خير؟

بله. عرض كردم در كوتاه‌مدت خير. در درازمدت خيلي اتفاقات ممكن است رخ بدهد. ممكن است فعل‌وانفعالاتي رخ دهد كه همين جنبش بي‌شكل و بي‌ايدئولوژي به‌تدريج خودش را بيابد و يك انسجام تئوريكي پيدا كند و تبديل به يك جنبش اجتماعي شود. چون مي‌گويند جنبش اجتماعي اتفاقي است كه در عرصه مدني رخ مي‌دهد، ليدر تعريف‌شده و ايدئولوژي منسجم و مشخص دارد. الان كه ندارد؛ ولي ممكن است درنهايت چنين اتفاقي رخ دهد. كسي نمي‌تواند بگويد كه اين‌طور باقي مي‌ماند اما در كوتاه‌مدت، آن چيزي كه ما داريم مي‌بينيم، نمي‌تواند به نتيجه برسد و آنها هم نمي‌توانند بگويند ما همين‌طوري هرازچندگاه به خيابان بريزيم و بعد مثلا حالا چهار تا اتفاق هم رخ بدهد و چهار تا مثلا سطل آشغال هم به آتش كشيده شود و به نتيجه برسد. اين به نتيجه نمي‌رسد. نبايد هم برسد چون حداقلش اين است كه ممكن است خود اينها به جان هم بيفتند و مثل داستان مشروطه شود. اينكه از مشروطه بالاتر نيست. اين واكنش‌هاي احساسي/هيجاني كه از مشروطه بالاتر نيست. مشروطه در يك چيز اشتراك داشتند (تازه اشتراك داشتند) در اينكه حكومت بايد مشروط و محدود باشد و قدرت بايد منضبط باشد؛ اما هركدام از زاويه‌اي نگاه كردند. يكي از زاويه سنت‌گرايي و ديگري از زاويه تجددگرايي نگاه مي‌كرد و به محض اينكه مشروطه پيروز شد، خود اينها به جان هم افتادند. هم روحانيون به جان هم؛ هم روحانيون و روشنفكران به جان هم و هم روشنفكران به جان هم افتادند و اين بستري براي استبداد رضاخاني شد. و الا اگر اينها از همان ابتدا يك انسجام تئوريك تعريف‌شده‌اي مي‌داشتند و فقط در يك خواسته سلبي خود را تعريف نمي‌كردند و وحدتشان را براساس آن پيش نمي‌بردند، خب مشروطه به نتايج بهتري مي‌انجاميد. همان اتفاق نارسي كه در مشروطه اتفاق افتاد درس عبرتي براي انقلاب اسلامي شد تا انسجام تئوريك بهتر و رهبري منسجمي داشته باشد. عطف به فلسفه سياسي مردم‌سالاري ديني كه خيلي‌ها متوجه و متفطن آن نيستند، هم تجددگرايي را و هم سنت‌گرايي را ديد؛ يعني مردم‌سالاري‌اش بحث تجددگرايي‌اش و ديني‌اش وجه سنت‌گرايي انتقادي‌اش بود. خب اين نتيجه يك عبرت تاريخي است؛ اما اين معترضان الان چه دارند؟ يعني الان من وقتي نگاه مي‌كنم، مي‌بينم يك «نه» دارند ديگر. فقط يك «نه» دارند. مي‌خواهم بگويم اين «نه» آنها غليظ‌تر از «نه» مشروطه هم كه نيست. يك «نه» احساسي است و يك «نه»اي است كه معرفتي تعريف شده و آشكار پشت آن نيست.

ببينيد! من بازهم دارم مي‌گويم (تأكيد مي‌كنم)، خود اين «نه»، از يك مشكل ساختاري در سيستم ما حكايت مي‌كند. خود اين «نه» را بايد شنيد. خود اين «نه» را بايد توجه كرد. خود اين «نه» را بايد رفت مصاحبه كرد و ديد خواسته‌هاي آنها چيست و بعد به آن خواسته‌ها توجه كرد. من به آن چيزي كه اصرار داشتم از اولش هم شايد جزء اولين اشخاصي بودم كه راجع به اين قضيه مصاحبه كردم كه اين اصلا ترديدي در آن نيست؛ اما بحث من اين است كه خود اين جريان اگر مي‌خواهد توفيق بهتري داشته باشد، بايد توجه به اين معاني داشته باشد. اين ديگر بحثي است كه در جامعه‌شناسي سياسي به‌ويژه جامعه‌شناسي جنبش‌هاي اجتماعي جا افتاده است.

 

الان يك چيز رهاشده و آشفته است و اگر بخواهد در همين‌جا بماند و با همين مسئله تعريف شود، آينده خوشي ندارد و كشور به هم مي‌ريزد كه نمي‌تواند مطلوب كسي باشد. يك چيزي را كه «نه» شما مي‌گويد، بايد يك «بله» هم داشته باشد. آن «بله» چيست؟ يعني به اينها بگوييم كه خيلي خب، حالا اين نظام نباشد، اين ايدئولوژي نباشد و اين حكومت نباشد. حكومت بعدي چيست؟! خب بگوييد ايدئولوژي‌اش چيست؟ ليدرش چه كسي است؟ جوابي براي گفتن ندارند. نمي‌شود فقط يك «نه» عرضه داد. بالاخره يك قسمت اين «نه» سلبي است. بخش «ايجابي» آن چيست؟

البته من فقط به آنها انتقاد نمي‌كنم. در اين سو هم نظام تربيتي و آموزش‌وپرورش ما يا نظام دانشگاهي‌مان تا چه اندازه به جوان‌هاي ما اعتراض را آموخته؟ شما خوب نگاه كنيد، مي‌بينيد همه چيز دست به دست هم مي‌دهد؛ نه طرف مي‌تواند حرف سياسي بزند، نه مي‌تواند حرف فرهنگي بزند و نه مي‌تواند اعتراض اقتصادي كند. تعارف كه نداريم همين واقعه اخير را ببينيد. اصلا انگارنه‌انگار پليس نقش داشته است. انگارنه‌انگار پليس مسئول اين قضيه است و بايد عذرخواهي كند. انگارنه‌انگار... اصلا نياز به تحقيق نداشت و نياز به كميته نداشت. همين كه به خانمي شوك رواني وارد شده و اين شوك رواني باعث شده به هر دليلي و با هر پيشينه‌اي و با هر بيماري‌اي اين‌گونه فوت ‌كند، مقصرش بايد عذرخواهي مي‌كرد. نكرد! بايد همه را با هم ديد.

 

سؤال آخر را راجع به شناخت اين نسل بپرسم و بعد يك چيزي راجع به بحث قدرت بپرسم. من ابتدا در سؤال‌هايم نوشته بودم تا از شما بپرسم و ديدم كه شما هم در لابه‌لاي حرف‌هاي‌تان به اين مسئله اشاره كرديد. آن هم همين موضوع حضورنداشتن رسمي آنها در قدرت رسمي است. مي‌خواهم ببينم بي‌دستاوردبودن اين نسل در انقلاب چقدر آنها را جسور كرده؟ به‌هرحال اگر شما نسلي باشيد كه انتخابات دوم خرداد ۷۶ را رقم زده باشيد يا انتخابات ۳۰ هيچ تهران را برنده شده باشيد يا حتي در ۸۸ به خيابان آمده باشيد كه دستاورد سياسي داريد و همين مسئله شما را آرام‌تر مي‌كند. اما بي‌دستاوردبودن اين نسل، برگزاري انتخابات‌هاي كم‌مشاركت و با دايره محدودي از سلايق تلاش كرده آنها را كنار بزند اما به‌هرحال آنها تلاش كردند خودشان را به همه اثبات كنند. اين بي‌دستاوردبودن چقدر در جسورشدن اين نسل مؤثر بوده است؟

من گفتم اين نسل، نسل رهاشده يا نسل طردشده است. حتي جايي گفتم اين «شورش طردشدگان» است. ما واقعا نمي‌نشينيم فكر كنيم كه چرا اين‌قدر تبعيض در كشور داريم؟ چرا اين‌قدر امتياز است؟ چرا اين‌قدر رانت است؟ چرا عده‌اي هنوز كه هنوز است از امتيازات و حتي رانت‌هاي حضور در انقلاب اسلامي و... بهره‌برداري مي‌كنند؟ اين ماجرا تا چه زماني قرار است ادامه داشته باشد؟ جوان‌ چه زماني بايد احساس كند كه يك ميدان آزاد رقابتي وجود دارد كه او هم مي‌تواند رقابت (رقابت علمي، رقابت فرهنگي، رقابت آموزشي و رقابت اقتصادي) كند؟ احساس مي‌كند موانع زياد هستند. احساس مي‌كند تبعيضات ناروايي كه ديگر دوران آن گذشته و ما بايد وارد دوران جديدي بشويم كماكان ادامه دارد.

فرهنگ في حد ذاته «متكثر» است. اين به معناي نفي وحدت آن نيست. ولي وقتي دوران بحران و دوران انقلاب مي‌شود، اين تكثر ميل به وحدت پيدا مي‌كند؛ اما بعد از مدتي دوباره مي‌خواهد به تكثرش برگردد. چرا شما متوجه اين معاني نيستيد؟ اين بايد به «تكثر»ش برگردد. رسيدن به تكثر هم لوازمي دارد.

شما بايد ميدان (ميدان مشاركت سياسي، مشاركت اقتصادي و مشاركت فرهنگي) بدهيد، تبعيض‌ها و امتيازات ناروا را برداريد و اجازه بدهيد كه نخبگان و روشنفكران بيايند به عنوان حلقه واسط عرصه داغ مدني و عرصه منجمد و يخ‌زده دانشگاه مشاركت و عرض اندام كنند. در همين برنامه‌هاي تلويزيون نگاه كنيد چقدر به روشنفكر ضربه زد. فكر مي‌كردند يك نفر روشنفكر يعني يك آدم بيگانه‌گرا و يك آدم ايران‌ستيز و اسلام‌ستيز. اين حرف‌ها چيست؟ روشنفكري ما باعث شكل‌گيري انقلاب شد. حداقل نقش برجسته‌اي بر عهده روشنفكران ما بود؛ مثل مرحوم شريعتي، مرحوم مطهري و امثالهم. اينها روشنگري كردند و زبان بي‌زبان‌ها بودند. الان زبان بي‌زبان اينها چه كساني هستند؟ چه كساني بيايند صداي اينها را به گوش بالايي‌ها برسانند؟ گوش بدهيد. اتفاقا همين اتفاقي كه در ايران رخ داده و در سال‌هاي گذشته، يك فرصت است. يك فرصت بود و هنوز هم يك فرصت است كه ببينيد مشكلاتتان كجاست و ضعف‌هايتان كجاست. با اينها بنشينيد مصاحبه كيفي كنيد و بعد رفع بكنيد.

من يك چيزي حسب تجربه سياسي خودم در اين مملكت و تجربه علمي‌ام آموختم، مسئله كشور ما «حرف» نيست بلكه «عمل» است؛ يعني ما يك شكاف فاحش بين نظر و عمل داريم و عامل اصلي شكاف بين نظر و عمل هم منافع عده‌اي است؛ يعني يك عده منافعشان اقتضا نمي‌كند كه اين شكاف پر شود. خب اين را شناسايي كنيد و اينها را حذف كنيد. براي اينكه اصلا احساس مي‌كنند به‌محض اينكه بخواهد اين شكاف پر شود، منافع مادي آنها و سياسي معطوف به منافع مادي آنها حذف مي‌شود! اينها را شناسايي كنيد و بيندازيد بيرون تا كشور نفس بكشد.

نتايج تحقيقات غيرمستقيمي كه به گوش ما رسيده، اين است كه خيلي از اينها در واقع مشكلشان مشكل آينده است، مشكلشان مشكل كار است، مشكلشان اين است كه تحصيل مي‌كنند و سطح آموزششان بالا مي‌رود ولي كاري نيست. خب اين چيست؟ اينها همه ضعف‌هاي موجود است. من هنوز معتقدم كه حتي تحريم مي‌توانست يك فرصت باشد. ولي تحريم براي چه كسي مي‌تواند فرصت باشد؟ براي كسي كه توجه داشته باشد كه يك كشوري كه در حال تحريم است، ديگر نبايد آن‌قدر مشكلات داخلي را سنگين كند كه مدام مشكل روي مشكل بيايد. بنابراين احساس مي‌كنم اين كساني كه به هر حال به خيابان ريختند كه انواع و اقسامي دارد؛ يك عده‌شان يك اعتراض مدني دارند كه هم آموزش اعتراض مدني نديده‌اند و هم در كشور ما اعتراض خوب جا نيفتاده است، نقد خوب جا نيفتاده است و هم اينكه مي‌شود از يك منظر به آن به عنوان يك فرصت نگاه كرد و پاي حرف آنها نشست و در عمل به رفع مشكلات پرداخت.

 

راجع به همين مسئله نگاه حاكميتي هم يك صحبتي داشته باشيم. چيزي كه من احساس مي‌كنم خيلي‌ها را اذيت مي‌كند كه حتي در حرف‌هاي شما هم هست، اين است كه در واقع برخورد با يك فاجعه يا يك اشتباه در ايران خيلي عجيب است؛ يعني مثلا فرض كنيد همين كه شما مي‌گوييد پليس عذرخواهي نكرد، مي‌گويند يك دختري مُرد! يعني بالاخره آن كسي كه مي‌آيد در خيابان اعتراض مي‌كند، فقط اعتراض كه نيست. دنبال اين است كه يك پاسخي از شما بگيرد ديگر. ولي به نظر مي‌رسد توجه به اين مسئله يا وجود ندارد يا اگر وجود دارد، دقيق نيست؛ يعني كسي نمي‌خواهد به اين مسئله پاسخ بدهد و اگر پاسخ ندهيد، بالاخره ما مي‌بينيم ديگر از ۹۶ ما همين‌طور سال به سال اعتراض داريم. قبلا هر ۱۰ سال يك بار اعتراض بود، الان تقريبا هر سال دارد مي‌شود ديگر. ادامه اين روش باعث مي‌شود ايران همچنان فضاي ملتهبي داشته باشد به نظرتان؟

اين شورش‌هايي كه به خاطر مثلا مرگ يك نفر اتفاق افتاده از سر تصادف نيست. بلكه يك جنبه ساختاري دارد كه عمدتا به نابرابري برمي‌گردد. نه فقط هم نابرابري بلكه عوامل ديگري نظير سياست‌هاي خدماتي و سياست‌هاي شهري و نوع نگاه پليس و حالا نابرابري‌هاي محله‌اي و... هم مؤثر هستند.

 

مثلا ببينيد وقتي مجلس مذاكراتش را زنده از يك شبكه راديويي پخش مي‌كند يعني مي‌خواهد بگويد كه شفاف هستيم و مي‌خواهيم در مسير شفافيت گام برداريم. خب اگر در مسير شفافيت گام برمي‌داريد همه‌جا شفاف باشيد. چرا اينجا شفاف نبوديد؟ شما بايد عذرخواهي مي‌كرديد. واقعا اگر عذرخواهي مي‌كرديد، جلوي خيلي از اين حوادث را مي‌گرفتيد. چرا جواب‌گو نيستيد؟ چرا خودتان را مبرا از جواب مي‌دانيد؟

من يك كلام مي‌گويم؛ ما يك قدرت اجتماعي داريم و يك قدرت سياسي. قدرت سياسي معرف قدرت اجتماعي است و قدرت اجتماعي را نمايندگي مي‌كند و اگر اين نمايندگي را نكند، يعني اينكه نمي‌تواند معرف خوبي باشد. درحالي‌كه بايد بيايد پاسخ بدهد. اگر قرار باشد كه طبق قانون اساسي عمل بشود، بايد پاسخ‌گو باشند. پاسخ مي‌دادند و به‌موقع هم بايد پاسخ مي‌دادند. من يقين دارم كه اگر به‌موقع پاسخ مي‌دادند، خيلي از اين اتفاقات رخ نمي‌داد كما اينكه در مواقعي آمدند عذرخواهي كردند و چنين بازتابي هم نداشت. اما عذرخواهي نكردند و حتي در قضيه هواپيماي اوكرايني هم اگر يادتان باشد بالاخره عذرخواهي كردند. حالا ما توقع داشتيم كه دادگاهي هم تشكيل بشود و آن دادگاه هم علني باشد، من نمي‌دانم و اطلاع ندارم كه انجام شد يا نشد. موارد مشابهي كه تحقيق كردم، شخصا سؤال كردم. مثلا اين اتفاقي كه در چابهار افتاده. شخصا جست‌وجو كردم كه اين اتفاق افتاده يا نه. اما نتيجه چه شده است؟

يك مسئله‌اي وجود دارد كه در اينجا هم خودش را نشان مي‌دهد؛ يعني چه در آن زمان كه ما اينترنت نداشتيم و چه الان كه ديگر هر شهروندي يك گوشي هوشمند و اينترنت پرسرعت دارد، به نظر مي‌رسد با انتشار خبر خيلي مشكل داريم.

متأسفانه اين هست ديگر. يك واقعيت است؛ يعني بلافاصله هر اتفاقي كه مي‌افتد يك انسداد خبري رخ مي‌دهد و اين انسداد خبري به نفع طرفداران نظام سياسي هم نيست. به ضرر آنها هم هست. مثلا چطوري مي‌توانند اطلاعات درست و صحيحي را منتقل كنند؟ خب اين اتفاق نمي‌افتد؛ اين يكي از آن دردهاي ساختاري ماست. من يادم هست؛ سال‌ها در صداوسيما جوري خبرهاي مربوط به سوريه انتقال پيدا مي‌كرد كه گويي در سوريه هيچ اتفاقي رخ نداده و همه چيز امن و امان است! خب اينكه نمي‌شود؛ و بعد مردم گرايش به شبكه‌هاي ديگر و رسانه‌هاي ديگر پيدا مي‌كنند.

ما واقعا بايد شهامت اين را داشته باشيم. اين يك رشد مي‌خواهد كه بياييد با وجود همه آن حساسيت‌ها و اتفاقاتي كه ممكن است رخ بدهد و يك‌سري اخبار نادرست منتقل بشود، شما اخبار درست را با همه تحفظات منتقل كنيد. متأسفانه خب اين هست ديگر؛ بنده الان خودم شخصا... هيچ دسترسي‌اي ندارم. يك دسترسي از طريق واتس‌اپ داشتيم كه قطع شده است و بعضي وقت‌ها اينترنت و حتي ايميل‌مان هم مسدود شده است. خب اين چه مي‌شود؟ اين خود به خود باعث گرايش به رسانه‌هايي مي‌شود كه نمي‌آيند طبق تحفظات و ملاحظات ما، قانوني ما، اخلاقي ما و شرعي ما عمل بكنند. آنها اهداف و منويات خودشان را دارند. كسي هم شك ندارد كه ما دشمني به نام آمريكا و به نام غرب داريم. مي‌بينيم كه اين دشمني را نشان مي‌دهند. خب شما دشمني را بيشتر مي‌كنيد. بستر را براي دشمني فراهم مي‌كنيد. ولي شما اگر اين انسداد خبري را نداشته باشيد و يك مقداري درست منتقل كنيد و يك‌طرفه به قاضي نرويد، يعني در واقع طرفين را دعوت كنيد بيايند حرف‌هايشان را بزنند و به‌موقع هم بزنند؛ خيلي از اين اتفاقات رخ نمي‌دهد. اين منبع خبري كه به آنها منتقل مي‌شود، عوض مي‌شود. متأسفانه ما آن را داشتيم و هنوز هم داريم و متأسفانه به نظر من رسانه ملي بايد جواب‌گو باشد. بسياري از اتفاقاتي كه در گذشته رخ داده و منبع خبري را عوض كرد و از داخل به خارج برد مسئوليتش بر عهده صداوسيماست.

 

 

بيشتر بخوانيد :

۲۱۲۲۰

كد خبر 1681705

 

معيار مسلماني

۳۵ بازديد

واعظي پرسيد از فرزند خويش

هيچ ميداني مسلماني به چيست ؟؟!!


صدق و بي آزاري و خدمت به خلق

هم عبادت هم كليدِ معنويست


گفت زين معيار اندر شهرِ ما

يك مسلمان هست آنهم ارمني ست !!!!


    "پـــــــــروين اعتصامي"

متن شعر عجب صبري خدا دارد

۲۱ بازديد

عجب صبري خدا دارد! اگر من جاي او بودم، همان يك لحظه ي اول

كه اول ظلم را ميديدم از مخلوق بي وجدان، جهانرا با همه زيبايي و زشتي، برروي يكدگر ، ويرانه ميكردم .

عجب صبري خدا دارد! اگر من جاي او بودم…

كه در همسايه صدها گرسنه، چند بزمي گرم عيش و نوش ميديدم، نخستين نعره مستانه را خاموش آندم، بر لب پيمانه ميكردم .

عجب صبري خدا دارد! اگر من جاي او بودم…

كه ميديدم يكي عريان و لرزان و ديگري پوشيده از صد جامه رنگين زمين و آسمان را، واژگون مستانه ميكردم .

عجب صبري خدا دارد! اگر من جاي او بودم…

نه طاعت مي پذيرفتم،نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده،پاره پاره در كف زاهد نمايان، سبحه صد دانه ميكردم .

عجب صبري خدا دارد! اگر من جاي او بودم…

براي خاطر تنها يكي مجنون صحرا گرد بي سامان، هزاران ليلي ناز آفرين را كو به كو، آواره و ديوانه ميكردم .

عجب صبري خدا دارد! اگر من جاي او بودم…

بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان، سراپاي وجود بي وفا معشوق را، پروانه ميكردم .

عجب صبري خدا دارد! اگر من جاي او بودم…

به عرش كبريايي، با همه صبر خدايي، تا كه ميديدم عزيز نابجايي، ناز بر يك ناروا گرديده خواري مي‌فروشد، گردش اين چرخ را وارونه، بي صبرانه ميكردم .

عجب صبري خدا دارد! اگر من جاي او بودم…

كه مي‌ديدم مشوش عارف و عامي، ز برق فتنه اين علم عالم سوز مردم كش، بجز انديشه عشق و وفا، معدوم هر فكري، در اين دنياي پر افسانه ميكردم .

عجب صبري خدا دارد! چرا من جاي او باشم…

همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و تاب تماشاي تمام زشتكاري‌هاي اين مخلوق را دارد

وگرنه من بجاي او چو بودم

يكنفس كي عادلانه سازشي، با جاهل و فرزانه ميكردم…

عجب صبري خدا دارد!

عجب صبري خدا دارد…

تحليل عضو مجتمع تشخيص مصلحت نظام در مورد وقايع اخير در كشور

۲۰ بازديد

 

صدر: دستگيري دانشجويان اشتباه است/ اسرائيل در خيلي از بخش‌ها نفوذ كرده است/ امام جمعه كه نبايد حرف

به گزارش سايت ديده‌بان ايران؛ سيد محمد صدر عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام در گفتگو با سايت جماران به بررسي و حوادث اخير در كشور علل شيوع دوباره اعتراضات پرداخته است.

آنچه در ادامه مي‌خوانيد اهم سخنان صدر در اين گفتگوي رسانه‌اي است:

* اين اعتراضات يك ريشه طولاني دارد كه بايد به آنها بپردازيم؛ تا به طور دقيق بفهميم و متوجه شويم كه چه اتفاقي دارد در كشور مي افتد.

* در سياست خارجي نيز بايد بينش سياسي و امنيتي داشته باشيم؛ يعني هم واقع گرا باشيم و هم حداقل خوش بين نباشيم. چرا كه ما در سياست خارجي با «رقيب» و شايد بعضا «دشمن» مواجه بوده ايم.

* يعني صدا و سيما به معناي واقعي صدا و سيماي ملي يعني براي همه مردم بود. اين صدا و سيما را مقايسه كنيد با صدا و سيمايي كه در 10، 20 سال اخير بوده كه فقط مخصوص يك گروه خاص و با نگاه بسته شده است و حتي كساني كه در انقلاب بوده اند و در جمهوري اسلامي مسئوليت داشته اند و زحمت كشيده اند، ديگر اجازه ورود به آن را ندارند. اين را «بينش امنيتي» مي گويند. يعني نه تنها مردم ايران، احزاب و گروه هاي سياسي يا نهادهاي غير دولتي اجازه ورود ندارند، بلكه حتي به مسئولين قبلي نظام جمهوري اسلامي اجازه ورود نمي دهد.

اتفاقي كه بر سر فوت خانم مهسا اميني افتاد در واقع جرقه اي بود بر انباشت ناراحتي ها، عقده ها و مطالباتي كه مردم و به ويژه جوانان و زنان داشتند. من دو ماه پيش با سردار اشتري راجع به عملكرد گشت ارشاد صحبت كردم. به ايشان گفتم، «اين گشت ارشاد با اين عملكردي كه دارد -مي دانم خودتان نمي دانيد- ولي در واقع داريد ايده اي را دنبال مي كنيد كه قبلا كساني مانند منافقين مطرح مي كردند و نتوانستند عملي كنند. آنها مي گفتند ما بايد اقدامي انجام بدهيم كه يك شهر را در مقابل حكومت قرار بدهيم، چرا كه ترور به جايي نمي رسد». وقت اين حرف ها را مي زدم هنوز قضاياي اخير شروع نشده بود.

* تذكر مصلحانه اي بنده دادم كه اصلا با خانم ها برخورد فيزيكي نكنيد. اصلا امر به معروف همين بحث زباني است. اگر همين تذكر خالصانه و مخلصانه حقير مورد توجه قرار گرفته بود، ما اين بلوايي كه الآن هست را نداشتيم.

 

* بايد توجه كنيم كه امنيت نظام جمهوري اسلامي توسط مردم ايجاد مي شود و اگر مردم را نداشته باشيم، خداي ناكرده با مشكلات جدي مواجه خواهيم شد.

* الآن خود آقايان مي گويند اعتراض قانوني و خوب است، ولي اغتشاش خوب نيست؛ همين را عمل كنيد! اگر اعتراض حق  است و در قانون اساسي مورد تاييد قرار گرفته، مكانيزمي در نظر بگيريد كه چه جوان و چه يك حزب و گروه وقتي مي خواهد اعتراض كند، بتواند؛ نه اينكه هر موقع حزبي به يك فرمانداري يا وزارت كشور درخواست اعتراض قانوني داشت، اجازه ندادند. 

* همين الآن مغازه داران كه كسب و كار آنها مختل شده اين كارهاي  اغتشاشگري را تأييد نمي كنند. بنابر اين، راه حل اين قضايا برخورد خشن و تند، قطع اينترنت و بستن تمام ارتباطات رسانه اي نيست؛ با بينش فرهنگي و اينكه مردم را از خودمان بدانيم، مي‌توان قضايا را حل كرد. 

 اين بچه ها كه اين شعارها را مي دهند، بچه هاي خودمان هستند؛ اينها محصول جمهوري اسلامي هستند. همين جا بايد بفهميم آن طوري كه بايد و شايد كار فرهنگي نكرده ايم تا جوانان جذب شوند. اين بهترين راه حل است كه مي توان با خوبي و خوشي حل كرد. اگر چه كمي با تأخير دارد اين مسائل مطرح مي شود، ولي اميدواريم از اين به بعد بتوانيم جلوي اين كارها را بگيريم.

 

البته اينجا نمي‌توانيم نسبت به مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم بي‌تفاوت باشيم و براي حل مشكلات اقتصادي كه فقط اقتصادي نيست، بايد برجام و اف اي تي اف به تصويب برسد تا يك مقدار دريچه هايي به روي اقتصاد ايران باز شود و وضعيت معيشتي مردم بهتر شود.

* دانشگاه مكان مقدسي است. دانشگاه محل گفت و گو است. كرسي هاي آزاد انديشي كه قبلا اشاره شده بود كه در دانشگاه ها تشكيل شود يا «جهاد تبيين» كه گفته مي شود، انجام نمي شود و به جاي اين كارها دانشجوها را دستگير، زنداني و احيانا از ادامه تحصيل محروم مي كنيم؟ اينها كار را مي كشاند به آنجا كه بچه هاي دبيرستاني هم وارد شوند.

* ما كه در انقلاب بوده ايم و قبل از انقلاب را ديده ايم، چرا در زمان انقلاب كلي بي حجاب، با حجاب شد؟ انقلاب اينها را كشاند و هيچ كس هم با زور حجاب بر سر كسي نكرد.

* بالأخره امام جمعه منصوب مقام رهبري است. حتما بايد تذكر داده شود كه اين ادبيات اسلامي، انقلابي، ايراني و انساني نيست. تو در منبر نماز جمعه ركيك ترين صحبت ها را مي كني؟! اين خيلي باعث تأسف است. 

* اسرائيل نه تنها در بخش اتمي ما نفوذ كرده و تمام اسناد را مي تواند ببرد، و خيلي جاهاي ديگر برود، بلكه يواش يواش دارد اين ذهنيت براي من ايجاد مي شود كه آمريكا، اسرائيل و انگليس متأسفانه وارد كار فرهنگي هم شده اند و در حال تحميل فرهنگي به بخشي از افراد هستند كه شايد اين طوري بهتر مي شود نظام را حفظ كرد؛ كه قطعا به ضرر نظام است و اميدواريم اين جنگ نرم افزاري دشمنان خارجي هم درمان شود.

* من غير از اينكه دستگيري دانشجويان را اشتباه مي دانم، دستگيري آقاي تاجزاده و محمدرضا جلايي پور را كه من آنها را مي شناسم، اشتباه مي دانم. اينها كساني بوده اند كه براندازان و ضد انقلاب دائما به آنها فحش مي دادند. من اصلا نمي دانم با چه منطقي اينها را دستگير مي كنند؟! من هيچ كدام از اينها را به نفع نظام نمي دانم.

* آرزو مي كنم يك عقلانيتي در بخش امنيتي كشور حاكم شود و ان شاء الله بخش امنيت كشور هم بينشش را عوض و به بينش فرهنگي تبديل كند.

۱۵ مهر ماه در تقويم ايراني با مصوبه عالي شوراي انقلاب فرهنگي به عنوان روز ملي روستا و عشاير نامگذاري شده است.

۲۵ بازديد