دهيار قاتل دستگير شد

۲۰ بازديد
كد خبر 1420536
تاريخ انتشار: ۲ مهر ۱۴۰۱ - ۰۸:۴۱

 

قتل

 

دهيار ٤٠ ساله روستايي در شمال‌غرب تهران كه هنگام  درگيري،يكي از بستگانش را به قتل رسانده و گريخته بود، پس از كمتر از 2ماه دستگير شد.

به گزارش مشرق، اين درگيري نهم مرداد امسال رخ داد. آن روز مأموران پليس كه در جريان يك نزاع دسته‌جمعي در روستايي در شمال‌غرب تهران قرار گرفته بودند راهي آنجا شدند. آنها دريافتند كه در جريان اين درگيري مردي با ضربات چاقو زخمي و براي درمان به بيمارستان منتقل شده‌است.با مرگ مرد جوان در بيمارستان،پرونده در اختيار قاضي ساسان غلامي، بازپرس جنايي تهران قرار گرفت. به اين ترتيب تحقيقات براي كشف راز جنايت شروع شد. بررسي‌ها حكايت از آن داشت كه مقتول توسط يكي از بستگانش كه دهيار روستا بوده به قتل رسيده است.

همچنين عامل قتل پس از درگيري فراري شده است. نام متهم در ليست افراد تحت تعقيب قرار گرفت. مأموران پس از چند هفته تحقيقات، مخفيگاه وي را شناسايي و او را دستگيركردند. وي براي تحقيق به شعبه سوم دادسراي جنايي تهران منتقل شد. او در بازجويي‌ها به قتل اعتراف كرد. وي درحالي‌كه اشك مي‌ريخت گفت كه پشيمان است و هرگز قصد نداشت جان كسي را بگيرد. پس از اعتراف متهم به ارتكاب جنايت وي بازداشت شد و براي تحقيقات بيشتر در اختيار مأموران اداره دهم آگاهي تهران قرار گرفت.

گفت‌وگو با متهم

دليل درگيري‌تان چه بود؟

مقتول مدتي قبل و در جريان ساختمان‌سازي تخلف كرده بود. چون تخلف او را به دهياري گزارش كرده بودم از من كينه به دل گرفته بود.

مگر چه تخلفي كرده بود؟

ببينيد، من دهيار روستا بودم. از آذر ماه اين سمت را گرفتم. مقتول كه از اقوامم بود در زمينه ساخت‌وساز فعاليت داشت تا اينكه متوجه شدم بدون مجوز ساخت‌وساز كرده است. به او تذكر دادم. اما فايده‌اي نداشت. من هم ناچار شدم كار غيرقانوني او را گزارش كنم. چون اگر به دهياري اعلام نمي‌كردم، خودم توبيخ مي‌شدم. حتي ممكن بود كارم را از دست بدهم. همين باعث شد رابطه ما خراب شود و به اينجا بكشد.

درگيري چطور رخ داد؟

باور كنيد نمي‌خواستم جانش را بگيرم. همه‌چيز در يك لحظه عصبانيت من رخ داد. (متهم شروع به گريه مي‌كند و ادامه مي‌دهد) روز حادثه مقتول به سراغم آمد.تنها نبود. چند نفر از اقوامش همراهش بودند. عصباني بود و مي‌گفت چرا به دهياري گزارش كرده‌ام؟ او از من كينه به دل داشت. بر سر اين موضوع درگيري شروع شد. آنها مرا مورد ضرب و جرح قرار دادند. آن هم درحالي‌كه خانواده‌ام همراهم بودند. ازدستشان فرار كردم و به سمت ماشينم رفتم تا سوار شوم و محل را ترك كنم اما ناگهان چشمم به چشمان نگران پسرم افتاد كه وحشتزده گفت: چرا كتكت زده‌اند؟ اين را كه گفت از خود بي‌خود شدم. كنترلم را از دست دادم. چاقويي از داخل ماشين برداشتم و ديگر نفهميدم چه شد. فقط يادم هست چند ضربه به مقتول زدم. ‌اي كاش هرگز چاقو در ماشينم نبود و اين اتفاق نمي‌افتاد.

چرا چاقو در ماشينت بود؟

چند روز قبل از درگيري عيد قربان بود و من براي ذبح گوسفند چاقويي برداشتم و داخل ماشينم قرار دادم و هرگز فكرش را نمي‌كردم با آن دست به جنايت بزنم.

پس از قتل به كجا فرار كردي؟

به خانه يكي از بستگانم در اطراف تهران رفتم و در آنجا مخفي شدم اما درنهايت پليس دستگيرم كرد و حالا به‌شدت پشيمانم و ازخانواده مقتول طلب بخشش دارم. حتي شنيدم ريش سفيدان روستا به سراغ خانواده مقتول رفته‌اند تا از آنها حلاليت بطلبند. باور كنيد من از روزي كه اين اتفاق افتاد به‌شدت عذاب وجدان دارم و شب‌ها نمي‌توانم بخوابم و اگر بخوابم كابوس‌هاي وحشتناكي مي‌بينم. هنوزهم باورم نمي‌شود كه با دستان خودم جان يك انسان را گرفته‌ام.

منبع:همشهري

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.